نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

پیکر پسرم از جبهه زودتر از نامه‌اش به من رسید!

پیکر پسرم از جبهه زودتر از نامه‌اش به من رسید!

«دو روز از برگشتن من از جبهه نگذشته بود، که جنازه پسرم را به «قزوین» آوردند و دُرست دو روز بعد هم نامه پسرم رسید، که نوشته بود: «پدر جان! من راضی به زحمت شما نبودم که به «آبادان» برای دیدن من بیایید. من نامه شما را خواندم و می‌دانم که این آخرین دیدار من با خانواده‌ام می‌باشد ...» ادامه این خاطره از شهید «گنج‌علی غیاثوندمحمدخانی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
۱۰ بار خواب دیدم که تو شهید شد‌ه‌ای!

۱۰ بار خواب دیدم که تو شهید شد‌ه‌ای!

«۱۰ بار خواب دیدم تو شهید شدی و من سر قبر تو گریه می‌کردم، ولی بهرام جان نوشته بودند که بچه‌ها از جبهه آمده‌اند. ولی بهرام نیامده است من هم فکر کردم تو شهید شده‌ای این‌ها برای من نمی‌نویسند ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
ترس عجیبی داشتم!

ترس عجیبی داشتم!

« توی سنگر اجتماعی ما ۵ نفر بودیم و هر شب که برای نگهبانی نوبت من می‌شد واقعاً ترس عجیبی داشتم و هر لحظه احساس می‌کردم در کمین دشمن و کشته شدن هستم ...» ادامه این خاطره از آزاده و جانباز «عزیزالله فرجی‌زاده» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
روایت شهید احمدی از رفتن به خط مقدم جبهه!

روایت شهید احمدی از رفتن به خط مقدم جبهه!

«موقع عملیات به ما گفتن شما باید به انتظامات بروید و ما انتظامات را قبول نکردیم و فرمانده تیپ ۲۲ بدر خرمشهر ما را نمی‌گذاشت به خط مقدم برویم و به ما گفت که باید انتظامات را قبول کنید و یا باید به شهرستان خودتان بروید و ما نه شهرستان را قبول کردیم و نه انتظامات ...» ادامه این خاطره از زبان شهید «اسدالله احمدی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
حالمو خوب می‌کنی!

حالمو خوب می‌کنی!

«الیاس دستش را درون ساک می‌برد و یک ظرف تفلون با یک لوح چوبی درمی‌آورد و به سمت الهام می‌گیرد و می‌گوید خانمی، بفرما. این هم از سوغاتی‌های شما. این لوح رو هم خیلی گشتم تا تونستم پیدا کنم. الهام لوح را می‌گیرد. نوشته حک شده روی لوح حالش را عوض می‌کند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «الیاس چگینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
دل نگرانی همسر شهید «سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد»!

دل نگرانی همسر شهید «سید علی‌اکبر ابوترابی‌فرد»!

«سال ۵۹ که حاج‌آقا به جبهه رفته و اعلام کردند شهید شده‌اند، همسر ایشان نمی‌توانست این موضوع را قبول کند و به هر جا و هر کس سر می‌زدند تا از وضعیت حاج‌آقا اطلاع کسب کرده و از نگرانی بیرون بیایند ...» ادامه این خاطره را از سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» همزمان با سالروز این شهید بزرگوار در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.