چهاردهمین کتاب از مجموعه راست‌قامتان با عنوان «حبیب خدا» زندگی‌نامه و خاطرات سردار شهید حبیب‌الله شریفیان از سوی انتشارات ستارگان درخشان منتشر شد.
چهاردهمین کتاب از مجموعه راست قامتان منتشرشد

به گزارش نوید شاهد، «حبیب خدا» چهاردهمین کتاب از مجموعه راست‌قامتان، مجموعه‌ای از زندگی‌نامه و خاطرات خانواده، دوستان، همکاران و همرزمان سردار شهید جانباز حبیب‌الله شریفیان به کوشش سمیه بختیاری ورنوسفادرانی گردآوری و زیر نظر دکتر مرتضی نورایی، عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان تدوین شده و از سوی انتشارات ستارگان درخشان به چاپ رسیده است.
 
حبیب‌الله شریفیان، نوزدهم اسفندماه 1337 در خمینی‌شهر متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در آبدانان و تحصیلات متوسطه را در خمینی‌شهر گذراند. سال 1355 رشته پزشکی دانشگاه شیراز پذیرفته شد. با شروع درگیری انقلابیون با رژیم پهلوی، درس را رها کرد و به انقلابیون خمینی‌شهر پیوست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه پاسداران شد و با شدت گرفتن غائله کردستان، به آن منطقه اعزام شد. در 25 اردیبهشت‌ماه 1360 همراه با نخستین اعزام به جبهه رفت و تا یک سال بعد، پیوسته در جنگ حضور داشت.
 
با این‌که جانباز 70 درصدی شد از تلاش دست نکشید و به ادامه تحصیل پرداخت و پس از فارغ‌التحصیلی در رشته پزشکی عمومی دانشگاه اصفهان، در زمینه پوست، مو و زیبایی تخصص گرفت. 30 سال شهیدی زنده بود و سرانجام پس از برجا نهادن کارنامه عظیمی از فرهنگ و شهادت، بهمن‌ماه سال 1389 به آرزوی دیرینه‌اش رسید و در سبز شهادت به روی او باز شد.
 
سبک نگارش این کتاب به شکل رمان است اما در محتوا و مضمون روایات به جز فضاسازی متناسب با روایت، کوچکترین دخل و تصرفی صورت نگرفته و کلیه روایت‌ها مستند هستند. کتاب مستندی روایی از زندگی شهید است که با نثری روان و ساده، سعی در برقراری ارتباط با مخاطب از هر قشری را دارد.
 
کتاب «حبیب خدا» در سه فصل تنظیم شده است. فصل نخست با عنوان «طلیعه‌ی زندگی و مبارزه» زندگی شهید شریفیان را از تولد تا انقلاب مورد توجه قرار داده و این برهه از زندگی این شهید را بیان می‌کند. «جنگی تحمیلی، دفاعی مقدس» عنوان فصل دوم این کتاب و روایت‌گر زندگی و شخصیت شریفیان در طول حضور او در جنگ تحمیلی و اتفاقات این دوره است و «جبهه‌ای دیگر» عنوان فصل سوم و پایان‌بخش این کتاب است که به روایت زندگی شهید بعد از جانباز شدن، ادامه تحصیل، ازدواج و دیگر اتفاقات تلخ و شیرین این دوره از زندگی او تا شهادت می‌پردازد.
 
در بخش انتهایی کتاب و در بخش پیوست‌ها نیز وصیت‌نامه این شهید و نامه‌ها و گزارش یادواره‌های او آورده شده و گزیده‌ای از اسناد و مدارک و عکس‌ها نیز ضمیمه شده است.  
 
در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «بهمن ماه بود و هوا خیلی سرد بود، اما حبیب گرمش بود و مرتب از مهناز می‌خواست که در و پنجره‌ها را باز کند. حدود دو ساعتی امیر و مرضیه نشسته بودند تا امیر بلند شد که برود، یک دفعه گفت: «ننه را هم ببر». مادرش مخالفت کرد و گفت که «نه، من می‌خواهم پیشت بمانم و فردا تو را به خانه خودمان ببرم». حبیب سرش را تکان داد و گفت که «باشد، میایم، اما امشب شما برو، صبح بیا. کارهایم را می‌کنم، آماده می‌شوم و می‌آیم». همش به امیر می‌گفت که «ننه ام را ببر.»

همان لحظه مرتب سراغ صادق را می‌گرفت که رفته بود داروهایش را بگیرد. حبیب استرس زیادی داشت. مدام به همسرش می‌گفت: «دلم آشوب است». ناگهان قفسه سینه خود را گرفت و گفت: «نفسم بالا نمی‌آید...» اسپری زد و با کپسول اکسیژن سعی کرد نفس بکشد؛ ولی افاقه نمی‌کرد. صادق و مهناز بلندش کردند و او را داخل ماشین گذاشتند و به بیمارستان رساندند. بلافاصله او را به اتاق احیاء بردند و سعی کردند او را برگردانند، اما دیر شده بود و او به میعادگاه حضرت حق شتافته بود.»
 
کتاب «حبیب خدا» نوشته سمیه بختیاری در 392 صفحه به بهای 15 هزار تومان از سوی انتشارات ستارگان درخشان اصفهان منتشر شده است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده