يکشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۳
دوبیتی هایی از افسانه سادات حسینی.


1

آن صورت ماه و قامت رعنا کو؟

مادر چه شد آن تبسّم زیبا کو؟

در سینه‌ي تابوت فقط جا مانده

یک قمقمه و پلاک پس بابا کو؟

2

بعد از تو در این خانه عجب حالی بود

سهمیه‌ي من بی پر و بی بالی بود

گفتند پدر آمده چشمت روشن

تابوت ولی چرا پر از خالی بود؟

3

در خطـّه‌ي خون چه لاله ­ای افتاده

در بند همین فضاست هر آزاده

این خاک شلمچه است انگار زمین

در سینه به جای قلب مین جا داده

4

معصوم و مقاوم و معطـّر گل من

فرمانده­ی لاله‌های پرپر گل من

بوسه زده یک بمب قدم‌هایش را

تاول چه جوانه­ای زده بر گل من

5

قلبم شده از غم تو صد پاره نرو

بعد از تو منم بی کس و آواره نرو

یک جشن مهیـّا شده نامش بدر است

مهمانی تیر و تانک و خمپاره نرو

6

گهواره‌ي لاله‌های پر خون شده است

آغوش برای نخل و زیتون شده است

با این همه لیلای عزادار و غریب

پیداست که این جزیره مجنون شده است

7

سرباز غیور من چرا محزونی؟

سرگشته و بی قرار چون‌هامونی؟

برگشته ای از سفر چرا سوغاتت

یک ویلچر است و سرفه‌هایی خونی؟

8

هر روز غبار درد از شانه تکاند

در خاک خود آرام و رها ریشه دواند

باد آمد و هشت سال شلـّاق و تگرگ

این کوه چه عاشقانه در منطقه ماند...

9

خندیدی و سیب و سوسنم بخشیدی

یک مشت ستاره بر شبم پاشیدی

با ساک پر از سکوت، سرفه سرطان

برگشتی و هفت سین برایم چیدی


سروده افسانه سادات حسینی

منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده