شهید عسگر صالحی روز بیستم فروردین ماه 1366 با حمله شیمیایی دشمن در ستگر جهاد و مقاومت به شهادت رسید.
سنگر ساز بی سنگر شهید عسگرصالحی


نوید شاهد: عسگر، هفتمین فرزند خانواده صالحی، در ماه محرم سال 1330 در شهر اردبیل چشم به جهان گشود پدرش « شکراله» مغازه کوچکی داشت که مخارج زندگی را از در آمد آن می گذراند. او غیر از عسگرپنج فرزند پسر و چهار فرزند دختر داشت.

همسرش « رخشنده » هم در کنار شکراله به تربیت و پرورش فرزندان و گذران زندگی کمک می کرد و زندگی ساده آنها با صفا و صمیمیت می گذشت.

عسگردوران کودکی را در میان خواهران و برادرانش در شهر اردبیل گذراند، قبل از رفتن به مدرسه، خواندن قرآن را در مکتب خانه آموخت. دوران تحصیلات ابتدایی را هم در شهراردبیل به مدرسه رفت و بر اساس نظام قدیم آموزش و پرورش، دوره شش ساله ابتدایی را پشت سر گذاشت.

عسگربا تمام سختی ها به تحصیل ادامه داد و برای دوره دبیرستان به مدرسه ای که در آن زمان دبیرستان رضا شاه نام داشت، رفت. او تحصیلات متوسطه را به خوبی گذراند و موفق شد گواهی دیپلم در رشته طبیعی را دریافت کند.

او از دوره نوجوانی برای کمک به تأمین هزینه های خانواده اش، در کنار درس و تحصیل، همیشه در مغازه پدرش شاگردی و کار می کرد. وی از همان دوران نسبت به خانواده و خواهران و برادرانش دلبستگی خاصی داشت و نسبت به پدر و مادر احترام ویژه ای قائل بود. از دوره جوانی گرایشات مذهبی و پایبندی به اجرای احکام شرعی در او آشکار شد.

با اتمام تحصیلات دبیرستان و گرفتن مدرک دیپلم، زمان انجام خدمت سربازی فرا رسید. عسگرخدمت سربازی را در تهران و در نیروی هوایی گذراند. مدت دو ساله خدمت وی، تجربه زیادی را برایش به همراه داشت.

پس از پایان خدمت همراه خانواده اش به شهر تهران مهاجرت کرد و در محله نظام آباد ساکن شدند. او در این مدت به کار و کسب در آمد مشغول بود تا اینکه در سال 1355 به خواستگاری « لطیفه امانی» رفت ویژگی ها و اخلاق و رفتار پسندیده عسگر، پاسخ مثبت خانواده امانی را به همراه داشت. با قبول خواستگاری، مراسم ازدواج آنها در خانه برگزار شد و زندگی مشترک عسگرو لطیفه آغاز گشت.

عسگر به خانواده اهمیت فراوان می داد او در مدت زندگی مشترک چهار فرزند به نام های امید، نرگس، عاطفه و نوید را از خداوند هدیه گرفت. او همسری مهربان و پدری دلسوز و متعهد به آینده فرزندانش بود. به تربیت و تحصیل فرزندانش اهمیت بسیار می داد و برای رشد و کمال آنها تلاش می کرد.

سال 1356 با آغاز قیام مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) همراه شد.کشتار مردم قم به دست نیروهای رژِیم پهلوی، موجی از بیزاری و خشم را علیه حکومت شاهنشاهی بر انگیخت. شهرهای ایران یکی پس از دیگری به قیام ملت ایران پیوستند و دیری نپایید که با فرار شاه از ایران و حضور رهبر انقلاب اسلامی در میهن، نهضت اسلامی ایران در روز 22 بهمن ماه سال 1357 به پیروزی رسید.

روزهای انقلاب به ویژه روزهای بهمن ماه سال 1357، سرشار از فداکاری و گذشت و دلاوری مردم ایران بود. آخرین مقاومت نیروهای رژیم شاهنشاهی با نبرد مسلحانه ملت در هم شکست. عسگردر این دوران با تمام وجود به خدمت قیام اسلامی و ملت ایران در آمده بود. او با توجه به تجربه خدمت سربازی در نیروی هوایی، در تسخیر پادگانها و کمک به نیروی هوایی، فعالیت چشمگیری داشت.

تلاش و جهاد عسگردر مبارز علیه رژیم پهلوی، دستگیری او را در آن دوران به همراه داشت. او شش ماه در چنگال نیروهای امنیتی رژیم پهلوی ماند و با اوج گرفتن قیام مردم رهایی یافت. عسگرپس از پیروزی انقلاب اسلامی در تهران به کار و زندگی اش ادامه داد او برای مدتی یک کارگاه کوچک تولید لباس راه اندازی کرد، اما سرمایه او به قدر کافی نبود و مجبور شد علاوه بر آن به کار دیگری مشغول شود. به همین دلیل در شرکت واحد اتوبوس رانی مشغول کار شد.

عسگرو خانواده اش با وجود در آمد معمول و متوسط، زندگی ساده و خوبی داشتند. او در همان شرایط معمول زندگی، دستگیری از مستمندان را فراموش نمی کرد. به همین سبب سخاوتمندی او زبانزد همه بود و هرگاه مشکلی در خانواده و برای پدر و مادر یا یکی از برادران و خواهرانش پیش می آمد، به کمک آنها می شتافت.

سال 1365بود که عسگربا خانواده اش به زادگاه خود اردبیل نقل مکان کرد تا ادامه زندگی را در اردبیل بگذراند. در این شهر بود که همان سال به استخدام ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی اردبیل در آمد. او به عنوان راننده ماشین آلات سنگین و تخصصی اعم از کامیون، تریلر، لودر، بلدوز و ..... در قسمت نقلیه مشغول کار و خدمت شد.

فضای کار در جهاد سازندگی، فضایی آکنده از دوستی و معنویت بود، همه همکاران با جان و دل برای خدمت به روستاییان و محرومین از یک سو و برای پشتیبانی جبهه های جنگ از سوی دیگر کار می کردند.

عسگردر ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی اردبیل خبرهای جنگ و فعالیت های جهاد سازندگی در جبهه را هر روز می شنید. او از این که در جهاد سازندگی و در ستاد پشتیبانی جنگ مشغول خدمت شده است، خوشحال بود و دوست داشت شرایط حضور او در جبهه نیز فراهم شود.

در جبهه های جنگ عملیات رزمندگان اسلام برای نابودی دشمن اوج گرفته بود. در شلمچه رزمندگان برای وارد کردن ضربه سخت بر ارتش بر دشمن آماده می شدند. جبهه های نبرد نیروهای تازه نفس و بیشتری لازم داشت تا کار دشمن یکسره شود.

عسگر پس از مدتی آماده رفتن به میدان نبرد شد تا بتواند به وظیفه خود برای کمک به رزمندگان و پیشبرد دفاع مقدس عمل کند. با موافقت ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی اردبیل، بالاخره عسگر راهی جبهه های جنگ در مناطق عملیاتی جنوب کشور شد.

عسگر برای انجام مأموریت سه ماهه، به منطقه شلمچه اعزام شد، جایی که صحنه نبرد و مقاومت دلیران رزمنده و میدان فداکاری و جان بازی سنگرسازان بی سنگر جهاد سازندگی بود.

با آغاز عملیات کربلای پنج، زمین و آسمان میدان نبرد را آتش فرا گرفت، هیچ جایی جز سنگر توکل، برای رزمندگان و همکاران جهاد سازندگی اَمن نبود. عسگردر مدت حضورش در مأموریت های مختلف، به ساختن جاده و سنگر پرداخت. او به دلیل مهارت و تجربه رانندگی با ماشین های سنگین، نیرویی کار آمد و کار ساز برای قرارگاه جهاد سازندگی اردبیل در منطقه به حساب می آمد. همکاران و همرزمانش او را سقّا می خواندند و حضورش در هر نقطه از منطقه دلگرمی رزمندگان را در پی داشت.

شلمچه میدان آزمایش مردان خدا بود. با عملیات کربلای پنج، دشمن بیشترین حجم آتش را بر منطقه ریخت. وحشت از شکست و مشاهده ایثار و از جان گذشتگی رزمندگان در منطقه عملیاتی، دشمن را بر آن داشت که با حملات ناجوانمردانه و به کارگیری سلاح های شیمیایی، مانع پیشروی رزمندگان اسلام شود.

روز بیستم فروردین ماه سال 1366، عسگر با دیگر همکاران و همرزمان جهاد سازندگی در شلمچه مشغول انجام مأموریت بود.نزدیک به سه ماه از حضورش درمنطقه می گذشت. جنگ به مراحل مهمی رسیده بود. او در صحنه های خطر و تهدید هیچ گاه از انجام مأموریت غافل نشد و با تمام وجود ایستاد و جهاد کرد. آن روز نیز یکی از روزهای سخت مأموریت او درشلمچه بود .

آتش دشمن منطقه را زیر پوشش داشت اما آتش دشمن مانعی بر سر راه سنگر سازان بی سنگر جهاد سازندگی نبود.

عسگرسخت مشغول کار بود که حملات وحشیانه دشمن شروع شد. دشمن این بار علاوه بر گلوله باران و آتش ریختن بر منطقه، حملات شیمیایی خود را نیزآغاز کرد. با حمله شیمیایی دشمن فضای منطقه عملیاتی به شدت مسموم شد. گازهای سمّی جایی برای تنفس رزمندگان نمی گذاشت. نفس کشیدن برای عسگرسخت و سخت تر شد. او در حالی که به پایان دادن کار خاکریز مصمم بود، نفس هایش به شماره افتاد و چشمانش سنگین شد. مسمومیت هوا بیش از حدّی بود که تصورش می رفت. غرش لودر ادامه داشت، اما عسگرکم کم از حرکت بازماند و در سنگر جهاد و مقاومت به شهادت رسید.

او همیشه آرزو داشت تا مادر و پدر و همسرش را همراه خود به زیارت خانه خدا ببرد. اما این آرزو در دنیا برایش فراهم نشد ولی خود به زیارت حق شتافت و دعوت آفریدگار را لبیک گفت.

پیکر پاک « شهید عسگرصالحی»روز 22 فروردین ماه سال 1366 بر فراز دستهای مردم اردبیل با شکوه و عظمت تشییع شد و در قطعه مخصوص شهدا در بهشت فاطمه (س) شهر اردبیل به خاک سپرده شد.

راه شهید عسگرصالحی تا پایان جنگ و پیروزی بر دشمن با ایثار و فداکاری سنگر سازان جهاد سازندگی ادامه یافت تا نام آن شهید و اهداف نورانی شهدای دفاع مقدس، چراغ راه آیندگان انقلاب اسلامی بماند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده