وصیت نامه
زهیر خویینی، سال 1343 در روستای رزجرد از توابع شهرستان قزوین به دنیا آمد. پدرش احمد و مادرش عزت بانو نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. کارگر کارخانه ایران دوچرخ بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پنجم آبان 1364، در هورالعظیم بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
نوید شاهد قزوین:

وصیت نامه شهید زهیر خویینی

با سختی ها مبارزه کنید

و با درود و سلام بی کران به پیشگاه حضرت ولی عصر (عج) و نائب بر حقش خمینی بت شکن و با سلام و درود فراوان به شهدای انقلاب - از کربلای حسینی تا کربلای ایران - که با خون خود درخت انقلاب را آبیاری کردند و به خدا پیوستند، (خوشا به حالشان !) و با درود و سلام به رزمندگان دلیر که هر لحظه حماسه می آفرینند و با درود و سلام به ملت شهید پرور ایران .

دست به قلم می برم و سخن خویش را بر روی این صفحات سفید می نگارم ، اگر چه نمی دانم آیا سعادت همراه من خواهد بود یا خیر؟ اگر چه نمی دانم آیا سعادت مرا در راه شهادت یاری خواهد کرد یا خیر ؟

اما ، بار خدایا ! تو شاهد باش که غیر از این گفتار، سخنی دیگر در وجود خویش ننهادم . اعترافات را یکی پس از دیگری به مرحله ی ظهور آنها در برابرت قرار می دهم و از تو خواهانم همان طور که به بیان اعترافات ناشی از گناهانم پرداختم ، تو نیز گناهانم را ببخش و مرا عفو کن ، چرا که عفو تو بیشتر از خشم توست و گناهانم را می بخشی، چون تو بخشنده و مهربان هستی .

اما ، ای خانواده ام! بدانید که من کورکورانه در این راه مقدس پا ننهادم، بدانید قبل از سختی ها ، مشقات و مشکلات، این راه را در نظر گرفتم و با چشمی بینا - آن راهی را که می خواستم انتخاب نمایم - انتخاب کردم .

خواهرانم ، برادرم ، عمو و عمه " مونا" ! خود می دانید که سرتاسر زندگی من - هم چون شما - پر از درد و رنج بود و به سختی ها عادت کردام ، اما صبر را خدای بزرگ عطا کرده است .

در این جبهه ها، آن چه را که ندیده بودم، دیدم و در این جبهه آن چه را که می بایست بشنوم ، شنیدم؛ چرا که شنیدنی ها فراوان است .

در آخر می خواهم بگویم که به آن منافقین کوردل بگویید که من با شجاعت فراوان با سختی ها مبارزه کردم و به هدف خودم که همانا شهادت بود ، رسیدم .

چند پیام دارم؛ به شعارهایی که می دهم ، به آنها عمل کنید:

1- " هیهات منا الذله "

2- امام را دعا کنید؛ با سختی ها مبارزه کنید؛ اگر از شخصی بدی دیدید آن را به ایمان آنها نسبت ندهید ؛ به طور مثال اگر از یک روحانی یا پاسدار یک برخورد بد د یدید، به حساب پاسداران و روحانیون نگذارید؛ بلکه یک شخص اشتباه کرده است.

در ضمن خواهرانم ، برادرم و عمویم ! اگر از من بدی دیده اید، مرا به بزرگی و ایمان و به خدای بزرگ ببخشید؛ چون که من به هدف خود رسیده ام .

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده