شهید محرم علی نجف زاده مقدم چرگر در بیست و چهارم فرورودین ماه 1361 در حالی که در اسارت حزب دموکرات کردستان بودند به رگبار گلوله دشمن قرار گرفتند و به شهادت رسیدند.
شهید ( مفقودالاثر ) محرم علی نجف زاده مقدم چرگر
نوید شاهد: در خانه « اروجعلی» روز هجدهم دی ماه سال 1340، انتظار و شوق برای تولد اولین فرزند خانواده نجف زاده مقدم چرگر، موج می زد « خوش قدم رشیدی خلج » با کمک قابله محلی نوزادش را در کمال سلامت به دنیا آورد. صدای گریه نوزاد همه را خوشحال کرد و با تولدش شادی و سرور به خانه اروجعلی وارد شد. آنها نام نوزادشان را محرم علی گذاشتند.

محرم علی در خانه پدری در محله میدان جلیلی در خیابان فلاح ( سابق ) که سالها بعد به نام ابوذر خوانده شد، رشد یافت. او در کودکی توسط یکی از کودکان هبازی اش به درون آتش افتاد و از قسمت زانوهایش به شدت سوخت و مصدوم شد. مداوای او مدت ها طول کشید تا محل سوختگی ترمیم شود، به همین دلیل او نتوانست در سن هفت سالگی به مدرسه رود و درس خواندن او تا سن نه سالگی به تأخیر افتاد.

محرم علی تحصیلات دوره ابتدایی را در یکی از مدارس ابتدایی همان محلّه زندگی اش خواند و برای ادامه تحصیل درمدرسه راهنمایی که در نزدیکی دو راهی قپان قرار داشت، مشغول تحصیل شد. او در مدرسه شاگردی مؤدب و منظم بود. درس هایش را کم و بیش می خواند و معلمان از او راضی بودند.

محرم علی پس از اتمام تحصیلات دوره راهنمایی با اینکه معلمانش او را به ادامه تحصیل تشویق می کردند، ترک تحصیل کرد تا در کنار پدرش کار کند و در تأمین مخارج خانواده به پدرش کمک کند. او دارای سه خواهر و دو برادر بود و زندگی آنها تنها با در آمد پدرش نمی گذشت.

پدر محرمعلی در تعمیرگاه سازمان جنگل ها و مراتع که وابسته به وزارت کشاورزی ( سابق ) بود، کار می کرد. به همین دلیل محرم علی نیز از سال 1356 در تعمیرگاه سازمان جنگل ها و مراتع که در کیلومتر سوم جاده مخصوص کرج قرار داشت، کارش را در کنار پدر شروع کرد. محرم علی دو سال در این تعمیرگاه کار کرد، سال هایی که با آغاز نهضت اسلامی ایران همراه شد.

از اواخر سال 1356 که با قیام مردم قم و کشتار آنها به دست نیروهای رژیم شاهنشاهی، خیزش انقلابی مردم مسلمان ایران شکل گرفت، هرروز کشور شاهد تظاهرات و راهپیمایی و بیشتر شدن تعداد مردمی شد که به صف مبارزه علیه سلطنت خاندان پهلوی می پیوستند.

محرم علی نیز با درک شرایط زندگی مردم و با دیدن تبعیض و نا برابری در جامعه و فساد و تباهی رژیم پهلوی که از هر جا درباره آن می شنید، از روزهای اولی که در تهران تظاهرات و راهپیمایی های مردمی به راه افتاد، به صف مبارزه پیوست.

او در کودکی و قبل از رفتن به مدرسه، توسط روحانی محلّه، بیشتر سوره های قران را آموخته و حفظ کرده بود. او جوانی پایبند به تعالیم دینی و عاشق قرآن بود و همین آموزه ها بود که او را در مبارزه با رژیم پهلوی استوارتر می ساخت.

با فرار شاه از کشور و رهبری پیامبر گونه حضرت امام خمینی (ره)، انقلاب اسلامی ایران در روز 22 بهمن ماه به پیروزی رسید. این پیروزی با فداکاری مردم و شهادت جوانان بسیاری در برخوردهای مسلحانه مانند درگیری های دانشکده افسری پادگان حرّ ( باغ شاه سابق)، که محرم علی خود در آنها شرکت داشت، به دست آمد. به همین سبب روزی که ندای لا الا اله الله به نشانه پیروزی مردم از رادیو پخش شد، اشک شوق پیروزی و یاد شهدای انقلاب اسلامی، از چشمان همه مردم سرازیر بود.

محرم علی با پیروزی انقلاب اسلامی افق تازه ای را پیش روی زندگی خود گشود. او به کارش در تعمیرگاه سازمان جنگل ها و مراتع برای یکسال دیگر ادامه داد. اما در همین مدت، زمانی که حضرت امام خمینی (ره) نهاد انقلابی جهاد سازندگی را در روز 27 خرداد ماه سال 1358 تأسیس کردند، او نیز داوطلبانه و برای رضای خدا با کمک دوستان هم مسجدی خود گروه های جهاد سازندگی را شکل بخشید تا برای کمک به روستاییان و محرومان و کشاورزان در روستاها و مناطق محروم خدمت کند.

او مدت زیادی را در این راه قدم برداشت و پس از مدتی برای انجام خدمت خالصانه به دفتر مرکزی جهاد سازندگی پیوست و برای خدمت به روستاییان در مناطق محروم به آذربایجان غربی و کردستان اعزام شد.

محرم علی همراه ده نفر دیگر از دوستان داوطلب، همراه با مقادیر زیادی کمک های جنسی و نقدی عازم آذربایجان غربی شد.

در آن سالها برخی شهرهای آذربایجان غربی و کردستان به دلیل نفوذ نیروهای ضد انقلاب در منطقه و سازماندهی بسیاری از جوانان و مردم ساده دل منطقه به بهانه خود مختاری کردستان، درگیری های مسلحانه بین نیروهای انقلابی و مردم با گروه های ضد انقلاب مانند حزب دموکرات و کومله و گروه های مارکیستی و منافقین و همچنین وابستگان و فراریان رژیم سرنگون شده پهلوی، که از سوی باکمک قدرت های مخالف انقلاب اسلامی حمایت می شدند، در جریان بود.

محرم علی و برادران دیگری که همراه او عازم منطقه بودند، به شهر ارومیه رسیده و از آنجا راهی مهاباد شدند. اما در کمین دشمن گرفتار شده و به اسارت نیروهای حزب دمکرات کردستان افتادند.

نیروهای ضد انقلاب محرم علی و همکاران جهاد سازندگی را اسیر کرده و به زندانی در حوالی روستای دولتو منتقل کردند زندانی که به نام دولتو مشهور بود. در آن زندان انواع شکنجه جسمی و روحی برای محرم علی و اعضای جهاد سازندگی تدارک دیده شده بود. روزهای سخت همراه با آزار و شکنجه، توان جسمی آنها را کاهش می داد. اما این اقدامات بر ایمان و اراده آنها برای مقاومت در برابر دشمنی که پستی و زبونی آنها هر روز آشکارتر می شد، می افزود، تا روزی که زندان دولتو از سوی هواپیماهای ارتش عراق، که در آن سال جنگی تحمیلی با ملت و انقلاب اسلامی ایران را شروع کرده بودند، بمباران شد.

این بمباران با هماهنگی نیروهای ضد انقلاب صورت گرفت که در نتیجه آن بسیاری از دلاوران و جوانان مسلمان و انقلابی به شهادت رسیده و بسیاری نیز به شدت مصدوم شدند.

محرم علی پس از بمباران زندان دولتو، از ناحیه دست به شدت آسیب دید. پس از آن، حزب دمکرات زندانیان را به زندانی در جنگل های منطقه الواتان منتقل کرد.

شکنجه جوانان انقلابی برای نیروهای ضد انقلاب نتیجه ای در پی نداشت و همین امر موجب افزایش خشم آنها و شکنجه بیشتر محرم علی و سایر زندانیان توسط عوامل ضد انقلاب می شد.

محرم علی در نامه ای که از زندان دولتو در تاریخ 17/ 6/ 59 برای خانواده اش نوشته بود، آورده است.

« در حال حاضر گروگان حزب دمکرات هستم » و چون در نامه امکان نوشتن مطلب دیگری برایش نبوده است، آورده است: « از این بابت هیچ گونه نگران نباشید. پدر عزیزم از شما در خواست می کنم حکم و برگ مرخصی محل کار مرا به دفتر حزب دمکرات واقع در مهاباد بیاورید.» و بقیه نامه را به اسلام و احوال پرسی می گذراند.

اما محرم علی که شرایط خود را درک می کرد و با آرزوی جهاد و شهادت قدم در این راه گذاشته بود، دل در گرو ادامه راه شهیدانی داشت که برای حفظ و گسترش انقلاب اسلامی از جانشان گذشته و پیشتاز میدان نبرد با دشمن شده بودند. چنانکه همان نامه را با این شعر به پایان می برد.

مادر منشین چشم به ره برگُذر امشب بر خانه پُر مهر تو زین بعد نیایم

آسوده بیارام و مکُن فکر پسر هیچ بر حلقه آن خانه دگر پنجه نسایم

بر خواهر من نیز مگو او کجا رفت تا بستر من بر سر ایران نگشاید

او به این دلیل به خانواده اش نوشت که هیچ نگران نباشید که به راستی قصد سفر به عالم دیگر داشت و بر سر ایمانش ایستاده بود تا به پیمان الهی خود تا رسیدن به شهادت، عهدش را وفا کند و چنین نیز شد.

محرم علی و تعدادی از اعضای جهاد سازندگی و جوانان مسلمان انقلابی که در اسارت حزب دمکرات کردستان بودند، روز 24/ 1/ 1361 در برابر رگبار گلوله های کینه و نفرت آن دشمنان خدا قرار گرفتند دشمنانی که عذاب الهی را برای خود و عزت و افتخار را برای آن قربانیان مظلوم در پی آوردند.

خبر شهادت محرم علی روز 25 / 1/ 61 از سوی نماینده نخست وزیری به آگاهی خانواده اش رسید. پیکر « شهید محرم علی نجف زاده مقدم چرگر» به ادعای دشمن در همان جنگل های الواتان دفن شد. اما هیچ گاه از مزار و پیکر او نشانی یافت نشد .

نام بلندآن شهید و یارانش در دفتر ایثار و شهادت مجاهدان جهاد سازندگی که با اخلاص و شوق قدم به وادی خدمت به بندگان خدا نهاده و در این راه تا شهادت در راه خدا بر پیمانشان ایستادند، برای همیشه در تاریخ ثبت شد و کوههای بلند کردستان، پرچم افتخار و مظلومیت آن شهیدانی خواهد ماند که پیکر پاکشان را در سینه خود به امانت گرفته است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده