شهید علی یار صادقی مزیدی دوم مرداد ماه 1366 در منطقه عملیاتی میمک به شهادت نائل آمد.
نگاهی به زندگی و خاطرات شهید علی یار صادقی مزیدی

نوید شاهد: در خانواده اي عشايري در چادرهايي از جنس عشق، در کمال صداقت و سادگی در آغوش پر مهر و محبت طبیعت کوهستان پسری متولد شد که نامش را به یمن وجود مقدس مولی الموحدین علی یار نهادند. منطقه تولدش بیخه دراز در فاصله دو کیلومتری روستای دولت آباد، بخش نوبندگان و تاریخ تولدش 1337/09/09 می باشد.

به محض تولد چشمش را در خانواده ای گشود که ذکر خداوند و نجوای نماز گوشش را نوازش می داد. درس شجاعت، صداقت و ایثار و مردانگی را در مدرسه زندگي پدری آموخت. شاید از روزنه های روشن چادر، با مشاهده سقف نیلگون و با صفای آسمان، عشق به شهادت را در آرزوهای کودکانه خود می پروراند. او ابتدايی را در روستای جلیان از توابع بخش نوبندگان با موفقیت به پایان رساند. هر چند در این دوره مشقات فراوانی را در راه رفتن به مدرسه تحمل می کرد و مسافت 15 کیلو متری چادرهای عشایری تا روستای جلیان را براي تحصيل علم می پيمود، اما شيفته ی علم آموزي بود. دوره سه ساله راهنمايي را نیز در نوبندگان با موفقیت به پایان رساند که در این دوره به خاطر بعد مسافت مجبور به بیتوته در آن محل شد.

نگاهی به زندگی و خاطرات شهید علی یار صادقی مزیدی

6 ماه پس از اتمام دوره راهنمايی به استخدام ارتش در آمد که مهم ترين دلیل روی آوردن او به ارتش به خاطر حس وطن دوستی و علاقه ی خدمت به میهن و هم نوعان خود بود كه اين امر دقیقاً هم زمان بود با شرفیاب شدن پدرش به زیارت مکه مکرمه و مدینه منوره.

از آغاز جنگ تحمیلی، همراه و هم دوش با سایر همرزمان خود به مبارزه علیه دشمن بعثی پرداخت. بیشترين حضور او در جبهه در منطقه سومار، منطقه عملیاتی میمک دهلران و با عضویت در تیپ 40 سراب بود. اعتقاد عمیق و ریشه دارش به مباني اسلام که بیشتر نشأت گرفته از تقید خانوادگی و قبیله ای وی به مسائل دینی و مذهبی بود، او مردی مبارز، متعصب، مقاوم و نستوه ساخته بود.

نگاهی به زندگی و خاطرات شهید علی یار صادقی مزیدی

از طرفی دیگر مقید به مسائل شرعی و مذهب بود به قول پدرش شرایطی در زندگی ما حاکم بود که هر که در آن وارد می شد، قطعاً ملبس و آراسته به خلقیات حسنه و پسندیده آن می گردید. به طوری كه علي يار هم از همان کودکی مقید به انجام نماز و عبادات بود. در دوران شكل گيري انقلاب اسلامی، در پیروی از بيانات رهبر الهی، امام خمینی(ره) همواره در صحنه مبارزات و راهپیمائی ها و مناسبات انقلابی و سیاسی شركت داشت. یک سال پس از شروع جنگ تحمیلی در سال 1358 ازدواج نمود که حاصل این ازدواج چهار فرزند (دو پسر و دو دختر) می باشد.

پس از سال ها رشادت، ایثار و شهامت و حضور فعال در جبهه های حق علیه باطل، در تاريخ 1366/05/02 در منطقه عملیاتی میمک به فیض شهادت نائل آمد. نکته قابل توجه این است که بنا به قول همسرش، وي در طول مدت زندگی مشترکشان در جبهه بود. بیشتر ابراز محبت های او به من و فرزندان دلبندش از طریق نامه بود. شاید یکی از جانگدازترین مسائلی که احساسات هر انسان علاقمند به زندگی در کنار اعضای خانواده را جریحه دار می سازد وجود خلاء عاطفی ناشی از عدم حضور پدر در کنار فرزندان می باشد که امید است خداوند منان اجر این همه ایثار و از خود گذشتگی را در روز محشر، و در زیر لوای محبت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) به داغداران و به سوگ نشستگان شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی عنایت فرماید.

نگاهی به زندگی و خاطرات شهید علی یار صادقی مزیدی

اين شهید سرافراز ميهن، در جوار بارگاه مقدس و ملکوتی امامزاده سید شمس الدین (علیه السلام) در فاصله یک کیلومتری جلیان به خاک سپرده شد و یاد گرامی اين شهید در پرتو یک قاب عکس و سنگ مزار، دل نواز و تسکین دهنده آلام خانواده، فرزندان و آرام بخش قلب پدر و مادر پیرش که فعلاً در روستای جلیان سکونت دارند می باشد.

ـــــــ « خاطرات شهید » ـــــــ

* خاطره از زبان همسر شهید:

خاطره ای که از شهید بزرگوار دارم این است که یک شب در ماه مبارک رمضان، سر سفره سحري نشسته بودیم، من فرزند اولم را باردار بودم. شهید به من گفت: فاطمه! اگر چیزی بگویم ناراحت نمی شوید؟ گفتم: نه بگو چرا ناراحت شوم؟ علی یار با کمی مکث گفت: من خیلی دلم می خواهد به جبهه بروم، اگر به جبهه رفتم شما این دو چیز را هرگز فراموش نکنید یکی این که به پدر و مادرم خیلی احترام بگذارید و دیگر این که خیلی مواظب خودت و بچه مان باشي.

او گفت: تنها آروزی من این است که به جبهه بروم و شهید شوم و احساس می کنم که همین اتفاق هم بیفتد. همسرم همیشه از خدا می خواست که بچه ای صالح و سالم داشته باشد تا این که ساعت 9 شب در بیمارستان کسری شهر شیراز خداوند پسری به ما عطا کرد که وقتی پدرش برای اولین بار او را دید دو دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا شکرت، هزار بار شکر که فرزند سالمی که از تو خواستم را به من دادی.

سپس رفت و یک جعبه شیرینی گرفت و بین پرستاران تقسیم کرد و با این کار خوشحالی خود را از نعمتی که خداوند به او داده است نشان داد و از خداوند سپاسگزاری نمود. فرزند اول من یک ساله بود که علی یار روزی به خانه آمد و گفت: یک خبر خوب دارم و آن این است که می خواهم به جبهه بروم و او سرانجام برای اولین بار در تاریخ 1362/01/02 به جبهه اعزام شد و مدت 5 سال و اندی در جبهه بود و در سال 1366 در حالی که فرزند چهارم خود را ندید به شهادت رسید.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده