زندگینامه
اسماعیل خیری، چهارم مرداد ۱۳۴۷، در روستای حصار خروان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش یوسف، کشاورز بود و مادرش رقیه نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ۱۳۶۲، در طلائیه بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

به گزارش نوید شاهد قزوین:

وصیت نامه شهید اسماعیل خیری

از کسانى که با خون شهیدان تجارت مى کنند، متنفرم.

سلام و درود خدا بر ملت قهرمان و شهیدپرورمان که هم چون کوهى استوار در زیر موشک هاى دشمنان اسلام و در مقابل این جنگ تحمیلى تا پیروزى نهایى ایستاده اند و دست از امام و اسلام بر نمى دارند.

خدایا! جاى حمد و سپاس است که من بنده حقیر را به این سرزمین مقدس آورده اى تا در استقرار حاکمیت جهانى اسلام -که بر دوش سپاه اسلام استوار است- آن ها را کمک کرده باشم؛ زیرا آنان حافظ حکومت عدل اسلام در جهانند.

با تابش آن هاست که اشعه تابناک اسلام روى زمین جهانگیر خواهد شد.

براى همین است که تمام دست هاى ابرقدرت ها براى ضعف و نابودى سپاه اسلام به کار مى رود و گروه منافقین و دشمنان اسلام را در داخل کشور وارد و به تخریب و آتش سوزى وادار مى کنند.

خدایا! بگذار در میدان هاى شهادت بتازیم؛ بگذار غرور و تکبر را با آب اخلاص و خلوص و صدق و تواضع شستشو دهیم و با خون خود ننگ هزار ساله تاریخ را بشوییم.

اى حسین جان و اى عزیز زهرا(س)! فرزندان تو را در این سرزمین سر بُریدند و دستشان را جدا کردند.

من آمده ام تا با تو راز و نیاز کنم و دل پُر درد خود را به سوى تو بگشایم.

از انقلابیون دروغین گریخته ام.

از کسانى که با خون شهیدان تجارت مى کنند، متنفرم.

آرى، انسان ها! آیا انسانى که براى خدا دست از همه چیز خود مى کشد و در هواى سرد زمستان و گرماى تابستان در میان سنگرها، زیر رگبار تیر و مسلسل و توپ و خمپاره ها مقاومت مى کند و از حمله دشمنش، آنى در امان نیست و مثل کوه مقاوم، براى زندگى من وشما ایستادگى مى کند، مى جنگد تا کشته شود، آیا او شهید نیست؟

آیا در خور تحسین و تمجید پیامبران و فرشتگان الهى نیست؟

پدر و مادرم! مى دانم که در سوگ من خواهید نشست و به یاد من خواهید بود؛ البته مى دانید که من عاشق حسین(ع) بودم و هستم و سال هاست در راه اسلام قدم بر مى دارم.

همان طورى که مطلع هستید، امام فرمودند: وظیفه شرعى و عرفى خود را ادا کنید؛ پس جان ناقابلم را به اسلام هدیه مى کنم؛ زیرا درس شهادت را از معلم و رهبرم ابا عبدالله الحسین(ع) آموخته ام.

کسى نمى تواند به این منزلگه دسترسى پیدا کند؛ پس چه بهتر که از این زندگى و دنیاى رقت بار و پُررنج و شکنجه زایى که موجب غرق شدن در گناه و معصیت است، رها شده و به سوى او بشتابیم.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده