در گفت‌وگو با نوید شاهد قزوین مطرح شد
چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۰۶
14 ساله بودم که تصمیم گرفتم با یک جانباز ازدواج کنم، وقتی که همسرم برای مداوای پایش به خانه ما می‌آمد، در این رفت و آمدها چشم‌هایمان همدیگر را گرفت و سخت عاشق هم شدیم، گفتم یا محمدحسن یا هیچ‌کس... آنچه می‌خوانید روایتی از 35 سال زندگی عاشقانه مهرانگیز دری همسر جانباز 70 درصد است.
روایتی از 35 سال زندگی عاشقانه/در 14 سالگی تصمیم گرفتم با جانباز ازدواج کنم

نوید شاهد استان قزوین: به بهانه روز پرستار، به سراغ پرستارانی رفتیم که بدون هیچ توقع و چشمداشتی همانند حضرت زینب(س) از عزیزترین وجود زندگی‌شان عاشقانه پرستاری می‌کنند.
پرستارانی که از خود جانبازان جانبازترند!، بانوانی که از جنس ایثار و گذشت هستند و سال‌هاست که خود را نادیده گرفته و با ازخودگذشتگی آگاهانه، خودشان را وقف همسران‌شان کردند.
مهرانگیز دری از جمله این پرستاران است، خودش می‌گوید«در زمان جنگ دوست داشته که پسر باشد و به جبهه برود ولی از آنجایی که دختر بوده، انجام این کار برایش ممکن نبوده به همین دلیل تصمیم گرفته که همسر جانبازی شود تا از این طریق عشق و فداکاری خود را به میهن‌اش اثبات کند».
در گفت‌وگویی با همسر محمدحسن رادمنش جانباز 70 درصد، قطع یک پا از لگن، که زندگی‌اش سرشار از عشق و علاقه به همسرش بوده، هم سخن شده‌ایم. در چهره و گفتارش مهربانی و لبخند موج می‌زند و در سن 15 سالگی زندگی با همسری را آغاز کرده که نشانی از جنگ را به همراه دارد و در همه این سالها او را با یادگاری به جا مانده از دوران دفاع مقدس همراهی کرده است.
به گفته خودش برای این انتخاب با مخالفت‌های شدید خانواده روبرو بوده ولی قول می‌دهد که کم نیاورد و همسرش را تنها نگذارد.

- نوید شاهد استان قزوین: چرا تصمیم گرفتید همسر جانباز شوید؟
- دری: در زمان جنگ هر کسی دوست داشت کاری برای دفاع از کشورش انجام دهد، من هم با توجه به اینکه بعد از 4 پسر به دنیا آمده بودم، دوست داشتم یک پسر باشم و به جبهه بروم، وقتی دیدم نمی‌شود، پیش خودم گفتم من باید همسر جانباز بشوم تا با این کار فداکاری خودم را به میهن‌ام اثبات کنم.
یک روز که تلویزیون نگاه می‌کردم یک جانباز ویلچری را دیدم که نظرم را به خود جلب کرد، همان لحظه به مادرم گفتم: من در آینده همسر یکی از جانبازان می‌شوم، مادرم هم ناراحت شد گفت چرا این حرف را می‌زنید، گفتم مادرم چرا ناراحت می‌شوید این جانبازان با فدا کردن بخشی از بدن‌شان برای کشورشان فداکاری کردند من هم دوست دارم با ازدواج یکی از اینها یک جوری دینم را به کشورم ادا کنم. این شد که تصمیم گرفتم همسر یک جانباز شوم.
روایتی از 35 سال زندگی عاشقانه/در 14 سالگی تصمیم گرفتم با جانباز ازدواج کنم

- نوید شاهد استان قزوین: شما قبل از ازدواج، با همسرتان آشنایی داشتید؟
-دوری: من اهل شهریار هستم، با همسرم نسبت فامیلی داشتیم، پدرانمان با یکدیگر پسر عمو بودند، همسرم برای مداوای پایش از قزوین به منزل ما در شهریار می‌آمد تا به همراه برادرانم به بیمارستان برود و بهبود یابد، در این رفت و آمدها چشم‌هایمان همدیگر را گرفت و سخت عاشق هم شدیم.

- نوید شاهد استان قزوین: چی شد که خانواده همسرتان پا پیش گذاشتند و از شما خواستگاری کردند؟
- دری: در همین رفت‌وآمدهای همسرم از قزوین به خانه ما در شهریار، مادرم به مادر شوهرم گفته بود که دخترم دوست دارد همسر جانباز باشد، آنها هم که این مطلب را شنیده بودند پا پیش گذاشتند و من را از خانواده خواستگاری کردند.

- نوید شاهد استان قزوین: با توجه به اینکه بزرگترها شرایط و آینده این ازدواج را می‌دانستند، برخورد خانواده با این ازدواج چطور بود؟
- دری: پدر و مادرم 4 پسر جوان داشتند و خودشان را جای پدر و مادر همسرم می‌گذاشتند به همین دلیل هیچ وقت نگفتند که ازدواج نکن ولی برادر و خواهرانم سخت با این موضوع مخالفت بودند و می‌گفتند شما بچه هستید، عقل‌تان نمی‌رسد و نمی‌توانید درست تصمیم بگیرید.
آنها می‌گفتند بعد از ازدواج نمی‌توانی شرایط همسرت و مشکلات زندگی را تحمل کنی، کم می‌آوری و برمی‌گردی و همین باعث شکست روحیه همسرت می‌شود.

- نوید شاهد استان قزوین: چطور شد که موافقت کردند؟
- دری: من قبل از خواستگاری همسرم به مادرم گفته بودم در آینده همسر یکی از جانبازان می‌شوم از طرف دیگر به پدر و مادرم می‌گفتم فکر کنید که پسر خودتان جانباز شده آیا حق ازدواج ندارد. بعد از صحبت‌های فراوان با خانواده، گفتم یا محمدحسن یا هیچ کس، در نهایت به سختی پذیرفتند.

روایتی از 35 سال زندگی عاشقانه/در 14 سالگی تصمیم گرفتم با جانباز ازدواج کنم

- نوید شاهد استان قزوین: زمان آشنایی شما با هسمرتان چه زمانی بود و از چه سالی زندگی مشترکتان را آغاز کردید؟
-دری: سال 62 با همسرم آشنا شدم، 7 تیر 63 عقد کردیم و بعد از دوران نامزدی 15 آذر 63 با برگزاری مراسم عروسی، زندگی مشترک‌‌مان را شروع کردیم.

- نوید شاهد استان قزوین: متولد چه سالی هستید و در زمان ازدواج شما و همسرتان چند ساله بودید؟
- دری: متولد یکم تیر ماه  47 هستم و در زمان ازدواج من 15 سال و همسرم 19 سال سن داشت.

- نوید شاهد استان قزوین: چه می‌شود، زنی همچون شما بتواند زندگی سخت و فراز و نشیب با یک جانباز را بپذیرد؟
- دری: وقتی قبول کردم که همسر جانباز باشم مطمئنا همه مشکلاتی که در آینده پیش رویم بود پذیرفته بودم ولی از آنجایی که عاشق همسرم بودم همه این مشکلات را با عشقی که به ایشان داشتم تحمل کرده و با صبوری برطرف می‌کردم.
از طرف دیگر در یک خانواده دینی و با اعتقادات مذهبی بزرگ شده بودم و همین انگیزه مرا برای زندگی با جانباز دو چندان کرده بود.

- نوید شاهد استان قزوین: در زندگی با چه مشکلاتی روبرو بودید؟
- دری: در زندگی‌ام سختی‌های زیادی تحمل کردم حتی برای انجام کارهای روزمره با مشکلات متعددی روبرو بودم به عنوان مثال در برف‌روبی پشت‌بام دچار مشکل بودم، یادم است به دو تا پسرم که کمتر از 4 سال سن داشتند، نفری یک خاک‌انداز می‌دادم به همراه خودم پشت‌بام می‌رفتیم و 3 تایی با هم برف می‌ریختیم یا در تهیه کپسول گاز، به سختی آن را فراهم می‌کردم.
به هر حال با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کردم و مثل امروز اینقدر امکانات رفاهی فراهم نبود و زندگی کردن راحت نمی‌گذشت.

- نوید شاهد استان قزوین: زمان‌هایی که در سختی‌ها اذیت شدید، چه چیزی شما را آرام می‌کرد؟
- دری: توکل به خداوند سختی‌های زندگی را برایم آسان می‌کرد از طرف دیگر چون عاشق شوهر و بچه‌هایم بودم به همین دلیل این سختی‌ها خیلی به نظرم نمی‌آمد و سعی می‌کردم ندید بگیرم.

روایتی از 35 سال زندگی عاشقانه/در 14 سالگی تصمیم گرفتم با جانباز ازدواج کنم

- نوید شاهد استان قزوین: از آنجایی که مطرح کردید برای همسرتان شعر می‌خوانید، می‌توانید یک بیت برای ما بخوانید؟
- دری: برای همسرم زیاد شعر می‌خوانم یکی از آنها این است که "مثل تو پیدا نمیشه دلبری/ با یک نگاهت دلم می‌بری". همیشه با خواندن اشعاری سعی کردم عشق خودم را به همسرم نشان دهم و خدا را شکر زندگی عاشقانه‌ای با هم داشتیم.

- نوید شاهد استان قزوین: حاصل زندگی مشترک شما چند فرزند است؟
- دری: 3 فرزند دارم که دو پسر هستند، ازدواج کردند و دخترم دانشجوست، هنوز ازدواج نکرده است.

- نوید شاهد استان قزوین: بزرگترین آرزوی شما چیست؟
- دری: عاقبت به خیری همه مردم ایران از جمله بچه‌های خودم که به نوبه خودشان سختی‌های زیادی متحمل شدند و دوست دارم در زندگی خوشبخت باشند.

- نوید شاهد استان قزوین: چه توصیه‌ای به دختران امروز در انتخاب همسر و ازدواج کردن دارید؟
- دری: به همه دخترها حتی دختر خودم می‌گویم در انتخاب همسر عاقلانه فکر کنند، درست تصمیم بگیرند و سپس عاشقانه زندگی کنند.

روایتی از 35 سال زندگی عاشقانه/در 14 سالگی تصمیم گرفتم با جانباز ازدواج کنم

- نوید شاهد استان قزوین: همسرتان در کجا جانباز شده است؟
- دری: همسرم در سقز کردستان طی درگیری با کومله‌ها، تیر به شریان پای چپ اصابت می‌کند و جانباز می‌شود، پزشکان تا حالا 4 بار پایش را از زیر ران، خود ران، بالای ران و لگن قطع کردند.

- نوید شاهد استان قزوین: تا حالا شده همسرتان از وضعیت جانبازی خود گله کند؟ اکنون مشغول چه کاری است؟
-دری: همسرم هیچ‌ وقت از اینکه جانباز بوده گله نکرده، همیشه شکر خدا را به جا آورده و حتی افتخار می‌کند جانباز شده و توانسته کاری برای اقتدار کشورش انجام دهد.
اکنون نیز با همت و پشتکاری که دارد توانسته در عرصه تولید مناسب‌سازی خودروی جانبازان و معلولان باعث خوشحالی این قشر از جامعه در استان قزوین و کشور شود و دعای خیر آنها پشت زندگی‌اش باشد.
همچنین این کارش باعث شده تا نان حلالی برای زندگی‌اش در آورد و برای دیگران نیز شغل ایجاد کند تا آنها نانی سر سفره‌شان ببرند که انجام چنین کاری ارزشمند است.

- نوید شاهد استان قزوین: آیا به همسرتان در کار تولید کمک می‌کنید؟
-دری: من نقش تدارکات‌چی را برای همسرم بازی می‌کنم و مدام با دادن ایده، نظر و پیشنهاد ایشان را در مسیر موفقیتش کمک می‌کنم تا انگیزه‌اش دوچندان شود و امروز بیش از دیروز موفق‌تر باشد.

- نوید شاهد استان قزوین: خودتان نیز مشغول به کار هستید؟
- دری: نزدیک 4 سال است که بیرون از خانه کار نمی‌کنم و اکنون خانه‌دار هستم.

روایتی از 35 سال زندگی عاشقانه/در 14 سالگی تصمیم گرفتم با جانباز ازدواج کنم

- نوید شاهد استان قزوین: در گذشته چه کاری انجام می‌دادید؟ به نظرتون موفق بودید؟
- دری: مربی تیراندازی بوده و در کارم موفق بودم، خیلی مقام کسب کردم، جزو مقام‌داران قزوین محسوب می‌شدم و همیشه حرف اول را در استان می‌زدم. به نحوی که هر وقت با فرزندان و همسران شهدا و جانبازان به مسابقات می‌رفتیم، بدون مقام باز نمی‌گشتیم و همیشه با یک کاپ می‌آمدیم.

- نوید شاهد استان قزوین: در زمان جنگ خودتان هم فعالیتی در پایگاه‌های بسیج داشتید؟
- دری: خودم بسیجی بودم و در پایگاه مقاومت بسیج فعالیت‌هایی داشتم ولی دختر 14 و 15 ساله کار زیادی نمی‌توانست انجام دهد.

- نوید شاهد استان قزوین: به نظر شما جانبازان و خانواده‌های آنها در جامعه چه جایگاهی دارند؟
- دری: جانبازان و خانواده‌های آنها فراموش شده هستند مثلا وقتی به همراه همسرم وارد مغازه‌‌ای می‌شوم اولین سوال این است که ببخشید همسرتان قند داشته، این حرف برای من سنگین است و خیلی بر می‌خورد. همین مطلب نشان می‌دهد که چقدر جانبازان و خانواده‌های آنها فراموش شده‌اند.
در حالی که جانبازان و شهدا بودند جلوی دشمنان ایستادند و نگذاشتند به ناموس و حریم کشورشان تجاوز شود و اگر دیروز آنها نبودند امروز نمی‌توانستند براحتی زندگی کنند.

- نوید شاهد استان قزوین: به نظر شما مسئولان توانسته‌اند آنگونه که باید ارزشها را در جامعه زنده کنند؟
- دری: به نظرم مسئولان هنوز نتوانستند دین واقعی اسلام را به جوانان معرفی کنند و از آنجایی که برخی مواقع بد شناساندند باعث شده حتی نتیجه بالعکس دهد.
امروز مسئولان باید براساس سلیقه‌ها و نیازهای جوانان برنامه‌ریزی کنند تا ارزشها و دین اسلام آنگونه که شهدا و جانبازان می‌خواستند در جامعه زنده شود و هویت اصلی گمشده جوانان را به آنها بازگردانند.


مادر شهید




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده