بعد از اتمام دعای کمیل با سعید به مزار شهدا رفتیم، به قطعه آخر که رسیدیم، سعید ایستاد. گفتم: سعید جان چرا ایستادی؟ گفت: مادر، اینجا که می‌بینی، خانه من است و مرا... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «سعید پایروند» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
پسرم قبل از شهادت مزارش را به من نشان داد
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید سعید پایروند، بیست و چهارم فروردین ۱۳۴۹ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش ابوالفضل، راننده بود و مادرش خدیجه نام داشت و دانش‌آموز دوم متوسطه در رشته ریاضی بود. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴ در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
خدیجه زند مادر شهید سعید پایروند:
یادم می‌آید که شب‌های جمعه زیادی را به همراه سعید عزیزم برای شرکت در دعای کمیل، به حسینیه امامزاده حسین(ع) رفته و بعد از دعا به مزار شهدا می رفتیم.
 یک شب، بعد از اتمام دعای کمیل با سعید به مزار شهدا رفتیم، به قطعه آخرین که رسیدیم، سعید ایستاد. گفتم: سعید جان چرا ایستادی؟ گفت: مادر، اینجا که می‌بینی، خانه من است و مرا اینجا دفن خواهند کرد.
این را که گفت، گریه امانم نداد و به سعید گفتم: سعید جان مرا تنها نگذار، من که غیر از تو کسی را ندارم. سعید که مرا ناراحت دید، خندید و با خنده اشکهایم را پاک کرده و مرا در آغوش گرفت و گفت: مادر من شوخی کردم.
در راه برگشت به خانه بودیم که از سعید پرسیدم که چند روز در مرخصی است و مجددا کی به جبهه بر می گردد؟ سعید هم بلافاصله گفت: مادر فردا ساعت ۴ بعدازظهر می‌روم!
فردا شب که می‌خواست برود، برای آخرین بار در آغوشم گرفته، او را بوییدم، او هم خندید و رفت. چند روزی گذشت، اول اسفند ماه بود که پیکر عطرآگین او را آوردند و پس از تشییع، دقیقا ساعت ۴ بعدازظهر روز پنجشنبه به خاک سپردند و آن هم دقیقا جایی که قبلا خودش نشان داده بود.
منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی خط سرخ
مادر شهید
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده