نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 48 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: هلیکوپترها با اتمام مهمات، فضای منطقه را ترک کرده و خیالمان از پشت سر آسوده شد، سریع برخاسته و با جابجایی گونی ها، عقب سنگر را هم پوشانده و یواشکی مشغول تماشای میدان نبرد شدم و با چنان صحنه وحشتناکی مواجه شدم که عرق سرد بر پیشانیم نشست و از ترس مانند بید به خود لرزیدم ، دشمن زبون اینبار با تمام توان و قدرت از سه جهت سیل بند را مورد هجمه قرار داده بود.

به گزارش نوید شاهد زنجان، "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 48 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر روایت می‌کند:

لحظاتی بسیار شیرین و باشکوهی بود ، با عنایات خداوند متعال و با تدبیر شجاعانه و مدبرانه برادر باکری از یک شکست حتمی و بسیار نزدیک نجات یافته و چند دستگاه تانک پیشرفته عراقی را هم سالم و روشن به غنیمت گرفته بودیم ، شور و شوق فراوانی در ميان همسنگران برپا شده و صدای تکبير و صلوات سراسر خط را فرا گرفته بود ، همه شادمان از پیروزی بودند و غنچه های شیرین لبخند بر لبان خشکیده و خاک آلوده شأن نقش بسته بود ، آقا مهدی هم با لبانی ذاکر و خندان به یکایک سنگرها سر زده و از تک به تک رزمندگان تشکر کرده و از استقامت و پایداری آنان در آن لحظات سخت و دشوار تقدیر کرده و همه را به مقاومت و ایستادگی تا زمان رسیدن گردان های پشتیبان ترغیب و تشویق کردند .

به دنبال مهمات

با شکست تک دشمن و فروکش کردن جشن پیروزی ، به توصیه برادر باکری شروع به جمع آوری مهمات از گوشه و کنار و اطراف سیل بند کرده و همه را در کنار سنگرها گذاشتیم ، برای آوردن موشک به زاغه مهمات عراقی ها در کنار نخلستان رفته و دیدم که اثری از موشک ها نمانده و فقط چندتا جعبه فشنگ و تعدادی هم نارنجک مصری از آن همه مهمات باقی مانده ، مشغول جمع آوری نارنجک ها از کف سنگر شده و یک خشاب بشقابی کلاش هم پیدا کردم که همانجا پر از گلوله کرده و به همراه نارنجک ها به سنگرم در پشت سیل بند آوردم و بعد هم با سرنیزه و کلاهود شروع به کندن و گودتر کردن سنگر کرده و با جابجایی گونی های پر از خاک ، جان پناهی نسبتاً امن و مناسب برای خود ساختم ، قایق با کلی مهمات و مین و مواد منفجره از عقبه برگشته بود و همراهان و یاران آقا مهدی شتابان در حال تخلیه آن بودند ، به کنار آب رفته و چندتا گونی موشک هم آورده و مشغول بریدن قاب پلاستیکی و در آوردن و بستن خرج آنها شدم ، همه رزمندگان در حال فعالیت و تلاش بودند و با استحکام سنگرها و جمع آوری مهمات لازم ، آماده یورش های بعدی دشمن می شدند .

از رزمندگان زنجانی جز چند نفری باقی نمانده بود که همگی هم شتابان و عرق ریزان مشغول ترمیم سنگر و جمع آوری مهمات لازم بودند ، شیرمردان زنجانی برادران پاسدار انعام الله محمدی و غلامحسین رضایی ، جعفر امینی ، رضا رسولی ، محرمعلی الماسی و بسیجیان دلاور مهدی حیدری و اصغر کاظمی هنوز دلیرانه و مردانه در خط مقدم مانده و مصمم‌تر از قبل آماده نبرد با نیروهای دشمن می شدند .

سیل بند

با آغاز گلوله باران سیل بند و پیدا شدن سر و کله هلیکوپترهای عراقی ، از آغاز تک دشمن آگاهی یافته و همگی در داخل سنگرها پناه گرفته و منتظر نزدیک شدن قشون دشمن شدیم ، دوباره بارانی از گلوله های توپ و خمپاره و موشک و راکت و مسلسل بر روی سیل بند و اطراف آن باریدن گرفته و همه جا را دود و آتش و خاکستر فرا گرفت ، ناگهان سیل بند از ناحیه عقب هم مورد حمله چند فروند هلیکوپتر عراقی قرار گرفته و خبر از انهدام و از کار افتادن قبضه های پدافند هوایی مستقر در کنار پل شناور را می داد ، در تک قبلی هلیکوپترها از ترس رگبار های متوالی مسلسل های چهار لول جرات نزدیک شدن به رودخانه و سیل بند را نداشتند ، اما حالا پشت سرمان بالای رودخانه ایستاده و سیل بند را زیر آتش گرفته بودند .

لحظه های وحشتناک

هلیکوپترهای بسیار عجیب و غریبی بودند ، رنگی کاملاً سیاه و تیره داشتند و هر کدام هم سپری بزرگ و فولادین به کف بسته بودند که هرچه گلوله و موشک آر پی جی سمت شان شلیک می کردیم به آنها می خورد و هیچ آسیبی هم به هلیکوپترها نمی رسید و برای همین هم با خیال راحت جلو آمده و از فاصله بسیار نزدیکی سیل بند و سنگرهای پشت آن را با توپ و راکت و مسلسل می زدند ، خلاصه در کمال بی خبری و ناباوری از ناحیه عقب غافلگیر شده و در دقایق اولیه چند سنگر منهدم و چندین تن از رزمندگان شهید و زخمی شدند ، لحظه های بسیار وحشتناک و ترسناک و واقعاً هولناکی بود ، اکثریت گونی های خاک را سمت مقابل سنگر چیده و پشت سنگر کاملآ باز و بی حفاظ بود و رگبار گلوله های مسلسل هلیکوپترها هم به صورت یکسره و بی وقفه سینه سیل بند را شخم زده و سوراخ سوراخ می کردند و با مشاهده کوچکترین تحریکی از سوی رزمندگان ، سنگرها را به توپ و راکت می بستند .

حمله از سه جهت

هلیکوپترها با اتمام مهمات، فضای منطقه را ترک کرده و خیالمان از پشت سر آسوده شد، سریع برخاسته و با جابجایی گونی ها، عقب سنگر را هم پوشانده و یواشکی مشغول تماشای میدان نبرد شدم و با چنان صحنه وحشتناکی مواجه شدم که عرق سرد بر پیشانیم نشست و از ترس مانند بید به خود لرزیدم ، دشمن زبون اینبار با تمام توان و قدرت از سه جهت سیل بند را مورد هجمه قرار داده بود….

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده