در سالروز شهادت
پدر جان! هیچ قصه نخور چون پسرت شهید شده است در خانه ننشسته است که دشمن وارد خاک او شود مثل بعضی ها سر در آخور نیانداخته، تفنگ بر دوش گرفته با دشمنان دینی جنگیده و کشته شده است.

وصیت نامه شهیداسدالله احمدی؛ به پا خواسته در مقابل دشمن متجاوزگر

نویدشاهد البرز:

شهید"اسدالله احمدی" فرزند محمد  و ماه جبین در دوم دیماه سال 1334، در شهرخدابنده در استان زنجان به دنیا آمد. وی تحصیلات خود را تا چهارم ابتدایی ادامه  داد و در کارخانه فخر ایران مشغول کار شد. وی ازدواج کرده و صاحب سه فرزند می باشد. در سال 1360 به جبهه جنگ حق علیه باطل می رود و در تاریخ بیست و نهم مرداد ماه 1360 بعد از جانفشانیها و دلاور مردیهای فراوان در منطقه شاهسوند اهواز بر اثر ترکش مین به درجه رفیع شهادت نایل می گردد.

شهید اسدالله صمدی در وصیت نامه اش چنین می نگارد:

سلام و درود بررهبر کبیر اسلامیان دنیا سلام به پدر و مادر و دوستان و آشنایان.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار .

سلام می دارم به بازماندگان این دنیای فانی برادر! و ای خواهر! اگر من شهید شدم به آرزوی خود رسیدم و همهبرادران و خواهران من؛ گریه نکنید بلکه تبریک بگوئید و شما به آنها که سردر لاک خود فرو برده اند؛ به آن کسان بگوئید و نشان دهید: الله اکبر است.  در جمع شما نیز کسانی هستند که در دلشان می گویند:  چه شهیدی چرا بچه های خود را رها می کند و به جنگ می رود؟!!

از قول من به آنها بگویید: ای برادر و ای خواهر بله شما چنین فکری می کنید برای اینکه هیچ وقت به مسجد و یا برای ارشاد شدن به نماز جمعه نمی روید و فقط به دنبال مادیات هستید و به حرفهای بیگانه گوش دادن عمر خود را تلف می کنند بله اگر شما اول خودشناس و بعد به خداشناسی بپردازید آن وقت است که  بله آنان که در زندان حزب کوموله به دستور ... جلاد هواپیمای عراق آن را بمباران شدند و شهید شدند آنان نیز زن و بچه داشتند و سلام علیک.

مادر جان! اگردر جنگ به آرزویم رسیدم، به پسرم بگو راه پدرش را برود،  راه حق راه خدا را انتخاب کند بگو زیر بار زور نرود، همیشه خدا را در نظر داشته باشد .

پدر! من می دانم من تو را رها کردم و به کارخانه فخر ایران رفتم ولی به خدا قسم همیشه به یاد شما بوده ام. پدر پسرت دیگر دستش از این دنیای فانی کوتاه شده است ولی پسرت را از دست رفته ندان و 3 فرزندم را که محمود و اکرم و داوود را برای جنگ آماده کن.

پدر جان! هیچ قصه نخور چون پسرت شهید شده است در خانه ننشسته است که دشمن وارد خاک او شود مثل بعضی ها سر در آخور نیانداخته، تفنگ بر دوش گرفته با دشمنان دینی جنگیده و کشته شده است.

تا خون در رگ من است؛ خمینی رهبر من است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده