
مرکز اسناد ایثارگران منتشر کرد:
جای خالی « احمد»
«حاج حسن» ده سال از «حاج احمد» بزرگتر است و پسر دوم خانواده «کاظمی نجفآبادی»! روایت دلدادگیاش به حاجی را هم از چشمهایش میتوان خواند، هم از در و دیوار خانهاش... خانهای که چپ و راست و بالا و پایین آن با قاب عکسهای زیادی از حاج احمد قُرُق شده و حتی رد نفسهای او در چهاردیواریاش حاکم است. با لهجه شیرین نجفآبادیاش میگوید: «ما چهار برادریم و هفت خواهر. حاج احمد، پسر آخر خانواده و تنها غایب جمع خواهر برادری ماست.» با اینکه دوازده سال از رفتن برادرش میگذرد، شروع به حرف زدن که میکند انگار همین دیروز بوده که تلویزیون را روشن میکند و دنیا روی سرش خراب میشود...«دقایقی پیش، با سقوط یک هواپیمای نظامی در مناطق شمال غرب کشور، جمعی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران به شهادت رسیدند. حاج احمد کاظمی؛ فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران، از جمله سرنشینان این هواپیما بوده است.» میگوید در همین خانه بوده که خبر شهادت حاج احمد را میشنود و بلافاصله خودش را به تهران میرساند تا شاید بتواند ماجرا را باور کند. او حالا که به قصه پرواز برادرش رسیده، انگار خاطرهها جور دیگری جانش را نشانه میگیرند. با اینکه مشخص نیست آب گلویش را قورت میدهد یا بغضش را... اما با چشمهایش میرود به دورترها، به سالهایی که زود گذشت