وصیت نامه شهید کرمعلی سپهری
کرمعلی سپهری، پنجم اسفند 1342، در روستای عرب آباد از توابع شهرستان کرج به دنیا آمد. پدرش غلامعلی، کارگر بود و مادرش پروانه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. کارگر کارخانه بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و دوم دی 1361، در قصرشیرین توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای قشلاق از توابع شهرستان آبیک قرار دارد. برادرش رمضانعلی نیز به شهادت رسیده است.
نوید شاهد قزوین:
وصیت نامه شهید کرمعلی سپهری

شهادت مرگ است، ولی مرگی مسئولیت ساز

پروردگار من؛ اى معبودم؛ اى هستى من! لطفى کُن و به اعضا و جوارحم، در مقام بندگی ات، به آن قوت بخش تا بتوانم جانم را در راه تو فدا کنم.
خدایا! گناهکارم؛ شرمنده ‏ام؛ بی کس ام  و به درگاه تو پناه آورده‏ ام و امید دارم مرا ببخشى.
خدایا! ما براى قرآن، اسلام و برقرارى حکومت الهى، جوانان زیادى هدیه کردیم.
خدایا! من هم آرزو دارم که جان خودم را فداى قرآن کنم؛
تو را قسم می ‏دهم به لطف و کَرَمت، این بدن ناتوان مرا قبول فرمایی.
منزه و پاک خدایى است که ملک و ملکوت هر موجود به دست قدرت اوست و بازگشت همه خلایق بسوى اوست.
...و اما، چرا انتخاب شهادت؟ بله! این سخنى است که باید از مکتب اسلام آن را دریابیم و همین افتخار براى ما بس که هنوز بعد از هزار و چهارصد سال، نام حسین(ع) بر زبان‏ها جارى است.
مرگ طبیعى، غالباً مرگ ضعف و زبونى است؛ مرگ عجز و ناتوانى است.
مرگ براى دنیا و اهل دنیاست و از این رو غالباً خداى تعالى، مرگ را در بستر براى ائمه اطهار و اولیاى خود نپسندیده و مقرر نفرموده است؛
ولى شهادت، مرگ با شرف و افتخار است؛مرگ با عزت و سرافرازى است؛ مرگ با شجاعت و قهرمانى است؛ مرگ با عظمت و جلال و شکوهمندى روح است و مرگى است داراى ابعاد مختلف.
از یکسو تأسف‏ آمیز و از سوى دیگر، حماسه آفرین است و مرگى است خون‏ آور و نشاط‏ انگیز.
شهادت، مرگ است؛ ولى مرگی حرکت ‏زا، فعالیت بخش، الهام‏ آور، مسؤولیت ساز و تعهدآفرین.
این مرگ موجب بیدارى و هشیارى و مولد اندیشه‏ هاى اصیل و مترقى است.
شهادت، فرار از گنداب ظلم و استبداد و جو ظلمانى خفقان و اختناق و روى آوردن به ملکوت اعلى و جوار رحمت خداست.
شهادت، ضربه ‏اى کارى و شکننده و مهلک است که از ناحیه شهید و به دست پُر توان او بر پیکر غول فساد و تبهکارى وارد می ‏آید.
واقعاً عاشق حسین(ع) شدن، سعادت است.
وقتى انسان عاشق حسین(ع) باشد، دیگر مُردن در بستر برایش ننگ و زیر بار ظلم رفتن برایش ذلت است.
خدایا! به من توفیق عنایت فرما تا بتوانم این جان ناقابل خود را در راه تو، مانند یاران امام حسین(ع) فدا کنم و شعار «هیهات من الذله» امام حسین(ع) بر زبانم جارى باشد.
اگر آن روز فرا رسد که بدنم در خونم غلطان شود، تازه احساس می ‏کنم که یکى از وظایف کوچک خود را در مقابل خداوند متعال ادا کرده ‏ام؛ چون حاضرم هزار بار بدنم تکه ‏تکه شود و مجدداً پیوند داده شود، تا در راه اسلام و خداوند فدا کنم و لحظه در خون غوطه‏ ور شدنم، لحظه آرامش من است و مز ‏توانم در این لحظه از خداوند بخواهم گناهانم را گذشت نماید.
خداوندا؛ یا رب ارحم ضعف بدنى! این بدن ناتوان و ضعیف من، تحمل عذاب تو را ندارد.
اگر بخشش گناهانم به این است که بدنم بعد از شهید شدن در بیابان ها باقى بماند، راضی ام به رضاى خودت.
پدر و مادر عزیزم! اگر قرار بر این است که این جنگ تا بیست سال طول بکشد، در جبهه حق علیه باطل مز ‏مانم تا دست اجانب را با کمک برادران دیگرم از این سرزمین اسلامى کوتاه سازم.
وظیفه شما هم این است که گوش به فرمان امام عزیزمان باشید و دعا کنید تا من بتوانم با غلبه بر هواى نفس خود، براى خدا و علیه کفار جهانى ستیز نمایم.
این کلامى است که از سنگر خون و شهادت – جبهه - سر می ‏دهم: اگر تمام خانه‏ هاى ما را سرمان خراب کنند و اگر تمام فرزندان اسلام را شهید کنند، دست از ستیز علیه کفار بر نخواهم داشت و پاسخ یاوه‏ گویی ‏ها را با یک کلام -سرور شهیدان و مظهر شجاعت جهان - حضرت امام حسین(ع) خواهم داد: «هیهات من الذله... هیهات من الذله»

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده