شهادت، برترین معراج عشق است
يکشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۵
ابراهیم نوریزاده، بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۴۸، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علی، کارمند بود و مادرش سیدهزهرا نام داشت. دانشآموز سوم متوسطه در رشته تجربی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. یکم اسفند ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
نوید شاهد قزوین:
وصیت نامه شهید ابراهیم نوری زاده
شهادت، برترین معراج عشق است
ما همه چیزمان متعلق به خدا است و ما مُلک خدا هستیم.
اگر جانی داریم یا زندگی و مالی داریم، همه امانتی است که چند روزی به ما سپرده شده است و بالاخره باید آن را به حق تعالی تحویل داد و چه زمانی بهتر از زمان ما که خیلی خوب می توانیم امانت های خدایی را در راه احیای اسلام به خدا تحویل دهیم؛ پس اگر من و دیگر برادران -در راه دفاع از اسلام و قرآن عزیز و صدور انقلاب اسلامی- شهید شدیم، این مسأله اصلاً نباید موجب ناراحتی باشد؛ زیرا شهادتْ یک ذخیره ی الهی است که تمام ائمه ی شیعه به این فوز عظیم رسیده اند.
این را هم بدانیم که «شهادتْ برترین معراج عشق است».
اکنون که چند سالی از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد، ملت شهیدپرور ایران هر روز با دسیسه های شیطانی امپریالیسم جهانی روبرو بوده اند که به لطف خداوند متعال، امام عزیزمان و هوشیاری و در صحنه بودن ملت عزیز، این توطئه ها یکی پس از دیگری خنثی می گردد.
یکی از نوکران سر سپرده ی شرق و غرب، صدام و حزب بعث مزدورش است که به دستور اربابش آمریکا، جنگ را به جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد که –الحمدلله- رزمندگان سلحشورمان در جبهه ها اجازه ی هیچ حرکت و پیشرفتی را به او -با وجود هزاران شهید- نخواهند داد.
این منافقینِ از خدا بی خبر و بُزدل -که شهامت رودرویی با قوای مسلح ما را ندارند- پس از آن که دیدند از ترور شخصیت های این مملکت اسلامیْ کاری نمی توانند از پیش ببرند، دست به بمب گذاری و ترور این ملت مسلمان و بی گناه زدند که –الحمدلله- از این راه هم کاری از پیش نبردند؛ زیرا شیر غُرَّنده ی جمارانْ بانگی برآورد و گفت: «بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می شود».
ای پدر و مادر بزرگوارم! بعد از منْ برایم ناراحت نباشید؛ چون من مدت ها بود که به دنبال این جاده ی الهی می گشتم و اگر شما سعادت مرا می خواهید و مرا برای سعادت بخشیدن به منْ تربیت کردید، اصلاً ناراحت نباشید و صبر پیشه کنید؛ زیرا در این راه، سعادتمند شدم و به دیار معبود و معشوق خود شتافتم.
بعد از من، موظف هستید -همان طور که تاکنون وظیفه داشتید- به تمامی خانواده های شهدا، اسرا و مفقودین احترام والایی بگذارید و به آنها نازکتر از گل نگویید که به قول امامْ «خانواده های شهدا، چشم و چراغ این ملتند».
دوستان! همان طور که تاکنون در این جبهه ها، یعنی مدارس، مساجد، پایگاه های بسیج و کلیه ی جاهای دیگر شرکت داشتید -با شدت و شوق فراوان- باز هم این سنگرها را نگه دارید، که مهمترین سنگرهای ما اینها هستند و ما هر چه داریم از اینها داریم.
مبادا از انجمن های اسلامی مدارس و مساجد بکاهید؛ بلکه هر چه می توانید بر آنها بیفزایید که اصلاً ضرر نخواهید کرد.
حواس خود را مقابل گناهان ظریف و ریز و درشت جمع کنید که خیلی خطرناک است و شاید موجب تفرقه بین شما شود.
ای دوستان! از نماز جماعت به دور نباشید و در مراسم خانه های شهدا شرکت کنید که موجب شادی آنها خواهد شد و در دعاهای کمیل و توسّل شرکت کنید و امامزاده اسماعیل(ع) و مزار شهدا را خالی نگذارید، که مرکز معنویت و وحدت در بین شما برادران خواهد بود و در آنجا به یاد این حقیر نیز باشید و دعا کنید.
پروردگارا! من لایق این مرگ نبودمْ که شهادتْ نصیب هر کسی نمی شود؛ شُکر می کنم که چنین مقامی را به من عنایت نمودی.
معبودا! همان طور که به من لیاقت این مقام را مرحمت نمودی، می خواهم در حالی که در خون خود می غلتم و سرزمین خودم را رنگین می کنم، برای آخرین بار امام زمان(ع) را -که فرماندهی ام را بر عهده دارد- دیدار کنم و قول شفاعت از او بگیرم.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.اگر جانی داریم یا زندگی و مالی داریم، همه امانتی است که چند روزی به ما سپرده شده است و بالاخره باید آن را به حق تعالی تحویل داد و چه زمانی بهتر از زمان ما که خیلی خوب می توانیم امانت های خدایی را در راه احیای اسلام به خدا تحویل دهیم؛ پس اگر من و دیگر برادران -در راه دفاع از اسلام و قرآن عزیز و صدور انقلاب اسلامی- شهید شدیم، این مسأله اصلاً نباید موجب ناراحتی باشد؛ زیرا شهادتْ یک ذخیره ی الهی است که تمام ائمه ی شیعه به این فوز عظیم رسیده اند.
این را هم بدانیم که «شهادتْ برترین معراج عشق است».
اکنون که چند سالی از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد، ملت شهیدپرور ایران هر روز با دسیسه های شیطانی امپریالیسم جهانی روبرو بوده اند که به لطف خداوند متعال، امام عزیزمان و هوشیاری و در صحنه بودن ملت عزیز، این توطئه ها یکی پس از دیگری خنثی می گردد.
یکی از نوکران سر سپرده ی شرق و غرب، صدام و حزب بعث مزدورش است که به دستور اربابش آمریکا، جنگ را به جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد که –الحمدلله- رزمندگان سلحشورمان در جبهه ها اجازه ی هیچ حرکت و پیشرفتی را به او -با وجود هزاران شهید- نخواهند داد.
این منافقینِ از خدا بی خبر و بُزدل -که شهامت رودرویی با قوای مسلح ما را ندارند- پس از آن که دیدند از ترور شخصیت های این مملکت اسلامیْ کاری نمی توانند از پیش ببرند، دست به بمب گذاری و ترور این ملت مسلمان و بی گناه زدند که –الحمدلله- از این راه هم کاری از پیش نبردند؛ زیرا شیر غُرَّنده ی جمارانْ بانگی برآورد و گفت: «بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می شود».
ای پدر و مادر بزرگوارم! بعد از منْ برایم ناراحت نباشید؛ چون من مدت ها بود که به دنبال این جاده ی الهی می گشتم و اگر شما سعادت مرا می خواهید و مرا برای سعادت بخشیدن به منْ تربیت کردید، اصلاً ناراحت نباشید و صبر پیشه کنید؛ زیرا در این راه، سعادتمند شدم و به دیار معبود و معشوق خود شتافتم.
بعد از من، موظف هستید -همان طور که تاکنون وظیفه داشتید- به تمامی خانواده های شهدا، اسرا و مفقودین احترام والایی بگذارید و به آنها نازکتر از گل نگویید که به قول امامْ «خانواده های شهدا، چشم و چراغ این ملتند».
دوستان! همان طور که تاکنون در این جبهه ها، یعنی مدارس، مساجد، پایگاه های بسیج و کلیه ی جاهای دیگر شرکت داشتید -با شدت و شوق فراوان- باز هم این سنگرها را نگه دارید، که مهمترین سنگرهای ما اینها هستند و ما هر چه داریم از اینها داریم.
مبادا از انجمن های اسلامی مدارس و مساجد بکاهید؛ بلکه هر چه می توانید بر آنها بیفزایید که اصلاً ضرر نخواهید کرد.
حواس خود را مقابل گناهان ظریف و ریز و درشت جمع کنید که خیلی خطرناک است و شاید موجب تفرقه بین شما شود.
ای دوستان! از نماز جماعت به دور نباشید و در مراسم خانه های شهدا شرکت کنید که موجب شادی آنها خواهد شد و در دعاهای کمیل و توسّل شرکت کنید و امامزاده اسماعیل(ع) و مزار شهدا را خالی نگذارید، که مرکز معنویت و وحدت در بین شما برادران خواهد بود و در آنجا به یاد این حقیر نیز باشید و دعا کنید.
پروردگارا! من لایق این مرگ نبودمْ که شهادتْ نصیب هر کسی نمی شود؛ شُکر می کنم که چنین مقامی را به من عنایت نمودی.
معبودا! همان طور که به من لیاقت این مقام را مرحمت نمودی، می خواهم در حالی که در خون خود می غلتم و سرزمین خودم را رنگین می کنم، برای آخرین بار امام زمان(ع) را -که فرماندهی ام را بر عهده دارد- دیدار کنم و قول شفاعت از او بگیرم.
نظر شما