دین خدا همیشه پیروز است
جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۲۶
اسماعیل برزگر، یکم فروردین ۱۳۵۱، در روستای آبخوره از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش حیدر، کشاورز بود و مادرش آسیه نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه خدمت میکرد. سیزدهم اسفند ۱۳۷۱، در پادگان مالکاشتر زنجان هنگام آموزش بر اثر انفجار نارنجک به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین قرار دارد.
به گزارش نوید شاهد قزوین:
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
وصیت نامه شهید اسماعیل برزگر
دین خدا همیشه پیروز است
دین خدا همیشه پیروز است
در حالی که سه سال از پایان جنگ تحمیلی می گذرد و مزدوران بعثی -با آن همه
جنایات- از خاک کشور عزیزمان بیرون رانده شده اند، به خدمت مقدس سربازی
اعزام شدم؛ البته، این یکی از آرزوهای همیشگی من بود، که روزی بتوانم سرباز
اسلام شوم و در راه خدا بجنگم.
بارها به «سپاه» و «بسیج» مراجعه نمودم؛ ولی به دلایلی نتوانستم به جبهه بروم، تا این که در سال ۶۹ به سربازی رفتم.
سرباز در این دوره، سرباز اسلام است.
به این راه با دید کافی نگریسته و خودم انتخاب کردم.
راهی که پیامبران و امامان ما انتخاب کرده بودند؛ یعنی راه جنگیدن در راه «الله» و «جهاد» برای احیای دین خدا.
دینی که هزار و چهار صد سال از ظهور آن می گذرد و بارها سرمایه داران و اشرافیان خواسته اند که این دین را از بین ببرند؛ ولی به کوری چشمشان، همیشه مأیوس شده اند و دین خدا همیشه پیروز است.
افتخار می کنم که من هم یکی از سربازان «الله» باشم.
سلام به تو ای پدر گرامی ام! ای امیدم، ای کسی که همه ی هستی ات را در راه خوب زیستن من فدا می کردی!
حال که من به سن بلوغ رسیده ام و باید عصای پیری دست تو باشم، تقدیر الهی چنین شد، که برای انجام وظیفه به خدمت سربازی اعزام شوم.
گرچه هیچ زمانی نتوانستم موجب رضای تو باشم؛ ولی از تو می خواهم مرا ببخشی و همیشه حامی اسلام و مظلومان و پیرو امام باشی.
ای مادر عزیز، ای همه هستی ام، ای عزیزی که وجود ناچیز من فقط به اسم شیرین تو زنده است و ای کسی که شب های درازی را نخوابیدی و بالای سرم نشستی تا من در آسایش باشم! بر تو درود و سلام می فرستم و امیدوارم مرا ببخشی.
بارها به «سپاه» و «بسیج» مراجعه نمودم؛ ولی به دلایلی نتوانستم به جبهه بروم، تا این که در سال ۶۹ به سربازی رفتم.
سرباز در این دوره، سرباز اسلام است.
به این راه با دید کافی نگریسته و خودم انتخاب کردم.
راهی که پیامبران و امامان ما انتخاب کرده بودند؛ یعنی راه جنگیدن در راه «الله» و «جهاد» برای احیای دین خدا.
دینی که هزار و چهار صد سال از ظهور آن می گذرد و بارها سرمایه داران و اشرافیان خواسته اند که این دین را از بین ببرند؛ ولی به کوری چشمشان، همیشه مأیوس شده اند و دین خدا همیشه پیروز است.
افتخار می کنم که من هم یکی از سربازان «الله» باشم.
سلام به تو ای پدر گرامی ام! ای امیدم، ای کسی که همه ی هستی ات را در راه خوب زیستن من فدا می کردی!
حال که من به سن بلوغ رسیده ام و باید عصای پیری دست تو باشم، تقدیر الهی چنین شد، که برای انجام وظیفه به خدمت سربازی اعزام شوم.
گرچه هیچ زمانی نتوانستم موجب رضای تو باشم؛ ولی از تو می خواهم مرا ببخشی و همیشه حامی اسلام و مظلومان و پیرو امام باشی.
ای مادر عزیز، ای همه هستی ام، ای عزیزی که وجود ناچیز من فقط به اسم شیرین تو زنده است و ای کسی که شب های درازی را نخوابیدی و بالای سرم نشستی تا من در آسایش باشم! بر تو درود و سلام می فرستم و امیدوارم مرا ببخشی.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
نظر شما