وصیت نامه شهید محمدصالح محمدی
محمدصالح محمدی، یکم مهر ۱۳۴۹، در روستای خوزنین از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش اسماعیل، بنگاه‌دار خودرو بود و مادرش صفورا نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. دهم خرداد ۱۳۶۷، در شیخ‌محمد عراق بر اثر اصابت ترکش به پهلو و شکم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
به گزارش نوید شاهد قزوین:

وصیت نامه شهید محمدصالح محمدی

خدا را در همه حال ناظر اعمال خود بدانید

 خدایا! تو شاهد باش که من راه و هدفى جز تو و مقصد تو ندارم؛ راهى که تو و امامان معصومت به من نشان دادید و عشقى هم جز شهادت در راهت ندارم.
امیدم به توست و غیر از تو پناهگاهى ندارم و هر چند بنده ی معصیت کار توام و بار گناهان بر دوشم سنگینى مى کند، از لطف و کَرَمَت ناامید نیستم و به فضل و کَرَمَت چشم دوختم و امیدوارم این بار، هدیه اى را که خود به من ارزانى نمودى، تقدیمت کنم.
جوانان ما باید قدر این نعمت بزرگ را بدانند و پیش از آن که مرگ سیاه دامن گیرشان شود، از مرگ سرخ استقبال نمایند و هر کس در این معامله پشیمان گردد، به حتم ضرر کرده است.
از آنجا که بر هر فرد مکلف لازم است که هنگام رجعت از این دنیاى فانى وصیتى نماید؛ لذا به چند توصیه -از برادرى که هم اکنون در میان شما نیست و روحش ناظر بر اعمال و کردار شماست توجه فرمایید و به آن عمل کنید:
۱- تقوای الهی را پیشه و از حرام خدا دورى کنید و حلال او را شُکرگزار باشید.
نعمت هاى بى پایانش را -چه مادى و چه معنوى- به یاد آورید و قدردانش باشید.
خدا را، خدا را، در همه حال ناظر اعمال خود بدانید و در پیشگاه او معصیت نکنید و بدانید که مسافرید و در حال حرکت به سوى او.
۲- اسلحه ی از دست افتاده ی مرا بردارید و با دشمنان دین خدا و قرآن بجنگید و هیچ وقت خدا را از یاد نبرید.
خدایا، خدایا! صداى من نمى رسد؛ تو آن را به گوش خلق برسان، که زنگ انقلاب خورده و زنگ اسلام زده شده و خمینى کبیر -رییس دانشگاه خودسازى- زنگ آن را زده است.
انسان هایى که در اسلام اسم نوشتند، باید به کلاس بیایند و آنهایى که مکلف شدند؛ ولى تاکنون نیامدند و از آمدن خوددارى نموده یا مَردودند، از دانشگاه بیرونند؛ زیرا این انقلاب به بهاى ارزانى به دست نیامده و تاکنون خون دهها هزار جوان، زن و مرد و کودک پاى نهال آن ریخته شده است.
امروز مى توانید با آزادى، فریاد خود را به گوش جهانیان برسانید.
به هوش باشید و با هوشیارى کامل و با راهنمایى امام عزیز و مسؤولان مملکت، توطئه هاى شوم خائنین را خنثى نمایید و لحظه اى از خطر دشمن مکار غافل نشوید.
در نهایت پیامى براى مادر عزیزم دارم؛ مادر! براى من گریه نکن؛ زیرا من خود تصمیم گرفتم و آرزو داشتم که شهید شوم و به آرزوى دیرینه ی خود برسم.
افتخار کنید که هدیه اى ناقابل براى راه خدا قربانى کردید و شُکرگزار باشید.


منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده