وصیت نامه شهید خسرو دادایی
خسرو دادایی، بیستم دی ۱۳۴۶، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش حسین و مادرش رقیه نام داشت. تا سوم ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و یکم تیر ۱۳۶۷، در ابوقریب توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.
به گزارش نوید شاهد قزوین:

وصیت نامه شهید خسرو دادایی

چه نیکوست مرگی که با عزت و شرف باشد

من راهی را دریافتم که نه بالاجبار، بلکه آگاهانه می باشد؛ راه من، راه حسین(ع) و لبیک گفتن به ندای «هل من ناصر ینصرنی» اوست.
این وصیتنامه را برای این می نویسم که فکر می کنم به شهادت می رسم؛ البته خودم شخصاً این لیاقت را در خود نمی بینم و خداوند متعال یک مرگ بیشتر برایمان قرار نداده است؛ اما چه نیکوست مرگی که با عزت و شرف باشد.
پروردگارا! زمانی که تمامی روزهایمان عاشورا و زمین هایمان کربلا و ماههایمان محرم و محرابمان قتلگاه و بهشتی هایمان، حسینی وار و مظلوم شهید می شوند و تمامی جبهه هایمان پُر از بدن های خونین علی ا کبرهای زمان است و دشمن پَست و فرومایه کفر جهانی، آب را چون تاسوعا و عاشورا به رویمان می بندد و خانه و کاشانه ما را چون خیمه های حسینی در میان شعله های خود می سوزاند؛ خدایا! می خواهم من نخستین کسی از خانواده ام باشم که به کشته شدگان راهت اضافه می گردم.
به مادرم بگویید مرا به خاطر فرزند خود بودن دوست نداشته باشد.
مادرم! دوستم بدار چون فرزند اسلامم و هدفم آزاد ساختن اسلام و محرومان جهان می باشد.
اگر هر روز کاروان سرخپوش شهیدان از کوچه ها و خیابان ها و دهکده هایمان بگذرد و تمامی خیابان ها و کوچه هایمان نام شهیدان شود و پرچم عزا در وجب به وجب میهن مان نصب شود و نخل غم در سینه های مادران کاشته شود، کافران بدانند هرگز دست از یاری خدا و اماممان بر نخواهیم داشت.
...و شما را به اطاعت از خدا و امام زمان(عج) و نایب بر حق او و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، خمینی بت شکن وصیت می کنم.
پدر و مادر عزیزم! دوست دارم وقتی خبر شهادت من به گوشتان رسید، اصلاً ناراحت نشوید و گریه و زاری نکنید تا دشمن شاد نشود؛ چون پسرتان راهی را انتخاب کرد که حسین گونه و حسینی وار بود.
مادر عزیزم! از تو می خواهم امام را تنها نگذارید و همیشه در کنار او و در کنار پرچم «لا اله الا الله» باشید.
نماز جمعه و نماز جماعت را هرگز ترک نکنید.
با اخلاق اسلامی با مردم رفتار کنید و در هر کجا به یاد خدا باشید.
به جبهه های اسلام کمک کنید.
برایم نماز قضا بخوانید تا شاید خداوند متعال از گناهانم درگذرد؛ زیرا من چشم به رحمت او دوخته ام و از شما می خواهم، از بدی هایی که به شما و اهل خانه کرده ام حلالیت بطلبید.
مادر جان! هیچوقت فکر نمی کردم که شهادت نصیبم شود؛ ولی همیشه ذکرم این بود که شهادت کمال انسانی است.
بلی؛ مادر خوبم و پدر گرامی ام! من به آرزوی دیرینه خود، همچون حسین، سیدالشهدا(ع) رسیده ام.
به امید پیروزی لشکر اسلام بر کفر جهانی.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده