نوید شاهد هرمزگان : سختی های اسارت به روایت آزاده سرافراز عبدالرضا سقائی+عکس
در یکی از شب های دوران اسارت ،باران همراه با تگرگ باریده بود، تمامی حیاط تا زانو را آب فرا گرفته بود . افسر نگهبان عراقی آمد و گفت : من و دو نفر از بچه ها باید تا سه روز همه آن آب را ببریم بیرون و حیاط را هم تمییز نماییم. هنوز سه روز نگذشته بود که به دلیل کم سن و سال بودنم مریض شدم و کلیه درد گرفتم ...یکی از سربازهای عراقی که با من دوست شده بود به پزشک گفت تا به من آمپول بزند و خوب شدم .
منبع : پرونده فرهنگی آراده، اداره اسناد و انتشارات معاونت فرهنگی هرمزگان