معرفی کتاب "سپیده صبح"
شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۴۱
کتاب "سپیده صبح"، خاطرات تحلیلی آزاده سرافراز، جانباز یزدانبخش سیاهکالی مرادی (عضو شورای اسلامی شهر قزوین) به کوشش حسن شکیب زاده در 198 صفحه و در سال 1388 چاپ خود را تجربه می کند.

به گزارش نوید شاهد قزوین:

معرفی کتاب "سپیده صبح"، خاطرات تحلیلی آزاده سرافراز، جانباز یزدانبخش سیاهکالی مرادی (عضو شورای اسلامی شهر قزوین)

کتاب "سپیده صبح"، خاطرات تحلیلی آزاده سرافراز، جانباز یزدانبخش سیاهکالی مرادی (عضو شورای اسلامی شهر قزوین) به کوشش حسن شکیب زاده در 198 صفحه و در سال 1388 چاپ خود را تجربه می کند.

این کتاب با شمارگان 3000 جلد توسط انتشارات اندیشه زرین به عنوان ناشر برای علاقه‌مندان مهیا شده است.

موضوع این کتاب خاطرات تحلیلی آزاده سرافراز، جانباز یزدانبخش سیاهکالی مرادی (عضو شورای اسلامی شهر قزوین) که در 5 بخش تنظیم شده را در دل خود جای داده است.

در بخشی از سرآغاز این کتاب می‌خوانیم؛

... دفترها را گرفتم، قرار شد بخوانم و نتیجه اش را با ایشان در میان بگذاریم و اینکه چگونه می شود آن را منتشر کرد تا همگان بخوانند و بدانند بر یاران و سربازان واقعی خمینی (س) در روزهای اسارت چه گذشت.

دفاتر را خواندم و به کامپیوتر سپردم تا حروفچینی شود. راستش تا آن روز ندیده بودم که آزاده ای مو به مو همه ی روزهای اسارتش را به تصویر کشیده و مکتوب کرده باشد، آن هم تحلیلی.

مدتی گذشت. با ایشان در دفتر کارش در شورا قرار گذاشتیم ، آن روز من متن کامل خاطرات را بارها خوانده و تدوین کرده بودم و پرسش هایی داشتم که او بایستی جواب می داد.

سرش خیلی شلوغ بود و از هر گوشه ای یکی صدایش می کرد وکاری داشت و او هم چقدر صبور و با دقت به همه نگاه می کرد و نگاهی هم به من و اینکه : بگذار وقتی دیگر.

بعد از آن، دو بار با او نشستیم و برخی از ابهامات رفع شد، اما قرارمان بر این شد تا نشست نهایی را برای رفع اشکالات داشته باشیم که وقتی سرور گرامی ام، جناب آقای شهروش زنگ زد و گفت: سیاهکالی رفت، انگار من هم رفته بودم!

وامروز ماحصل سالها اسارت ، عشق و ایثار او را با هم ورق می زنیم ، تا شاید دستمان را بگیرد که سخت محتاج دستان گرم و سبزش هستم!

                                                                              حسن شکیب زاده

زمستان 1388/ اربعین عروجش

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
عطیه رمضانی هستم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۳۷ - ۱۴۰۱/۰۹/۰۷
0
0
با سلام .ایشون مرد بزرگی بودن .هستن در خاطره من.من بچه بودم ایشون رو میدیدم .اینقدر بزگوار بودن که به روستا میومون .برا همه افراد احترام قایل بودن .منو مادر میرفتیم خونشون .از جاش بلند میشد موقع رفتن بدرقه میکرد .اون موقع بچه بودم .ولی الان به کار بزرگش فکر میکنم .
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده