شهدای مدافع حرم - شهید حجت اسدی
پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۲۵
حجت اسدی، سی ام شهریور ماه ۱۳۶۰، در قزوین به دنیا آمد. پدرش محمد علی و مادرش صدیقه سیاه پوش نام داشت. تا پایان دوره ی متوسطه درس خواند. فروشنده ی محصولات فرهنگی و طلبه ی حوزه ی علمیه بود. در تاریخ ۲۶ اسفند ماه سال ۱۳۷۹ ازدواج کرد و دارای ۳ فرزند پسر بود. به عنوان بسیجی مدافع حرم در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت. دوم اسفند ماه ۱۳۹۴، در زینبیه دمشق و درگیری با گروهک داعش بر اثر اصابت تیر و ترکش و جراحات وارده شهید شد. مزار او در گلزار شهدای قزوین واقع است.
به گزارش نوید شاهد قزوین:
وصیت نامه شهید حجت اسدی
خدایا ببخش گناهانی را که لذتش رفت و مسئولیتش ماند
بسم ربالحسین(ع)
اینجانب حجت اسدی در کمال صحت و سلامتی وصیتنامه ذیل
را در بیستم بهمن سال نود و چهار مرقوم نمودهام.
امید است مورد توجه قرار
گیرد:
بنده ی حقیر پس از سالها حسرت و به دل داشتن آرزوی عاقبت به خیری و شهادت
در راه خدا امیدوارم و در حالی این وصیتنامه را میخوانید که توفیق شهادت
نصیب من حقیر گردیده باشد و الا که ان شاءا... در راه خدمت به اسلام و مکتب
اهلبیت از این دار فانی وداع گفته باشم.
بعد یک عمر نوکری و ذاکری در خانه اهلبیت و امام حسین(ع) از ارباب بارها
خواستهام که مزد قبولی نوکری ام را شهادت عنایت فرماید.
لیاقتی که برای
بندگان عاص همچون من که عمرم را به گناه و معصیت سپری کردم خیلی
دستنیافتنی و سخت شده است.
اما امیدوارم در دفاع از حرم اهلبیت بالاخص
عمه جان امام زمان(عج) اولیا مخدره بیبی زینب کبری(س) این مزد عبد عاص
داده شود.
و ما بعد، اول: از پدر و مادرم عذرخواهی و حلالیت میطلبم که میدانم فرزند و
اولاد قابل تکیه و دستگیری نبودم و باعث آزرده خاطری ایشان در بعضی اوقات
شدم.
دوم: از همسر باوفا و مهربان و همراه من که تو این سالها به واقع همیشه در
تمام مشکلات زندگی و سختیها دوشادوش من بوده و بهترین رفیق و همراه من
بوده که در خیلی از موارد از خواستههای خودش بخاطر من گذشت کرده و با
اخلاق من ساخته است، کمال تشکر را دارم و امیدوارم بخاطر همه کاستیها،
کمبودها، بداخلاقیها و ... مرا حلال کند و از اینکه نتوانستم تا آخر کنارش
باشم، مرا ببخشد.
سوم: از پسرانم محسن و مجتبی و محمدحسین خیلی عذر میخواهم بخاطر اینکه
پدری خوب برایشان نبودم و نتوانستم حق پدری را آنطور که باید و شاید در
حقشان ادا کنم.
خواهشی که دارم این است که از مادرتان به خوبی و به نحو
احسن و مثل دو تا چشمتون مراقبت کنید و نگذارید غصه و غم پیرش کند.
خیلی
مواظب مادرتان باشید و همه جوره ازش مراقبت کنید.
چهارم: از همه بچههای هیات حسین جان، بخاطر کمکاری، بداخلاقی و احیانا
حقالناس که بر گردن بعضیها مونده و نشد حلالیت بطلبم عذرخواهی میکنم و
حلالم کنید. محکم و با اراده پرچم اباعبدا... را در هیات به اهتزار درآورید
و سالهای سال با نیت و خلوص بیشتر، چراغ هیات را روشن نگه دارید و
نگذارید شیطان و نفس موجبات اختلاف و کمسو شدن چراغ هیات را فراهم کند.
ان
شاءالله عاقبت به خیری و شهادت نصیب همه ما شود.
در آخر سفارش میکنم خودم و همه را به رعایت تقوای الهی. هر چند خودم اهل
مراعات نبودم ولی کلام قرآن و معصوم را همه باید انجام دهیم.
خدایا ببخش گناهانی که لذتش رفت و مسوولیتش ماند.
میخانه را نبستند/ جام مرا بشکستند
دیگر پس از شهیدان/ عمرم ثمر ندارد.
به امید دیدار در جوار سیدالشهداء در جنتالحسین(ع)
حلالم کنید.
عبد حقیر
1394/11/20
بیستم بهمن نود و چهار
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما