درس بخوانید و سنگر مدرسه را حفظ کنید
شنبه, ۰۱ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۵۷
محمدعلی محمدرضایی، مهر ۱۳۴۸، در روستای شال از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش شعبانعلی، آسیابان بود و مادرش صغرا نام داشت. دانشآموز دوم متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم تیر ۱۳۶۶، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر و دست، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
به گزارش نوید شاهد قزوین:
وصیت نامه شهید محمدعلی محمدرضایی
درس بخوانید و سنگر مدرسه را حفظ کنید
او است خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را آزمایش کند که در صحنه ی
پیکار حق و باطل، کدام یک از شما نیکوکارتر است.
خدایا! خود بگو این عزیزان ما، فرزندان ابراهیم(ع) زمان، چگونه اسماعیل وار
به قربانگاه آزمایش می شتابند و پیروزمندانه جان می دهند و تا به آخر می
سوزند و می روند تا ایمان نرود و می میرند تا چراغ توحید نمیرد؟
در لحظاتی که انسان قدم در عرصه ی خودشناسی می گذارد تا به خداشناسی برسد و
آن هنگام که خویش را می یابد و با یافتن خویش، معبود را می یابد و به او
عشق می وَرزَد، هنگام ایثار، فداکاری و از خود گذشتگی«فی سبیل الله» است.
من به عنوان عبدی از بندگان خداوند، به دنبال رسالتی که از سوی شهدا بر
دوشم احساس کردم، در پیمودن این راه سعی نمودم که -در این میان- به یک دو
راهی رسیدم که یک راه آن، منتهی به اوج عظمت و پیروزی اسلام و راه دیگر به
ذلَّت و تباهی مسلمین و شکست اسلام می شود و همان گونه که فرزند پاکباخته ی
حسین(ع) فرمود: «این جنگ، جنگِ کفر و اسلام است و امروز همه ی کفر مقابل
همه ی اسلام قرار گرفته است»؛ من نیز راه سعادت را انتخاب کردم و به فریاد
«هل من ناصرٍ ینصرنی؟» حسین زمان لبیک گفتم.
آری! رفتن من به جبهه نه از روی هوا و هوس بود و نه به خاطر خودنمایی؛ بلکه
از احساس مسؤولیت سرچشمه می گرفت و من برای نجات اسلام از چنگال صدامیان
کافر و اَدای دِینَم به اسلام و شهدا به جبهه رفتم.
ای دانش آموزان و محصلان عزیز! درس خود را بخوانید و سنگر مدرسه را حفظ
کنید و برای سلامتی امام و پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنید.
من به فرمان امام خود لبیک گفتم و به جبهه رفتم؛ چون نمی خواستم مانند مردم
کوفه باشم و امام خود را تنها بگذارم.شما نیز امام خود را تنها نگذارید.
پدر و مادر عزیزم! می دانم که جدایی من برای شما سخت است و نیز این که ۱۸
سال زحمت کشیدید و یک پسر داشتید و آن را هم به راه خدا فرستادید؛ اما این
را بدانید که فرزند، امانت خدا است و امروز یا فردا می رود و وظیفه ی شما
حفاظت از فرزند است؛ پس شما به وظیفه ی خود عمل کردید و تنها پسرتان را هم
چون اسماعیل(ع) به درگاه خداوند فرستادید؛ حال صبر کنید و رضایت خداوند را
جلب نمایید و خوشحال باشید.
فرزندتان از شما جدا شود، سخت است؛ اما آتش
جهنم سخت نیست؟
... از آتش جهنم بترسید!
ای امت حزب اللهِ شال! از اتحاد خود دست برندارید و به دستورات رهبر و
ولایت فقیه گوش کنید و هرگز امام خود را تنها نگذارید.
ای دوستان و فامیل من! به شما توصیه می کنم راه مرا ادامه دهید و نگذارید
که اسلحه ی من و دیگر شهیدان بر زمین بماند.
از تمام فامیل، خواهران و بانوان خواهش می کنم، حجاب خود را حفظ کنند و
فرزندان خود را چون شیر بپرورانند.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
نظر شما