شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۳۴
نوید شاهد - شهید «عباس جامه‌بزرگ» از شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران است که در نامه‌اش نوشته است: «اسم جايی كه ما را برده‌اند اشنويه است همش توی برف هستيم آن قدر برف است كه شبها خيلی سرد می‌شود. من عكس پيش خودم دارم و می‌توانم توی نامه بگذارم ولی شايد عكس‌ها در نامه بشكند اگر به اميد خدا آمدم عكس‌ها را برای شما می‌آورم.»

نامه

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شهید عباس جامه‌بزرگ، یادگار «علی» و «ملک تاج» چهاردهم اردیبهشت ماه سال 1345 در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. وی تا دوم راهنمایی درس خواند. میوه فروش بود و سپس به عنوان یکی از نیروهای جان بر کف ارتش مقتدر جمهوری اسلامی ایران در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر سوم مرداد ماه سال 1364 در شمال‌غرب کردستان هنگام درگیری با نیروهای حزب کومله بر اثر اصابت گلوله به سینه به شهادت رسید. پیکرش را در گلزار شهدای شهر شریف آباد تابعه شهرستان پاکدشت به خاک سپردند.

متن نامه شهید «عباس جامه‌بزرگ» را در ادامه می‌خوانیم:

«به نام خداوند بخشنده مهربان»

خدمت پدر و مادر عزيزم سلام عرض می‌كنم و اميدوارم كه حال همگی شما خوب بوده باشد و از درگاه خداوند متعال خواستارم كه خوش و خرم باشيد و از دوري من هيچ نگران نباشيد اگر از احوالات اينجانب عباس خبری خواسته باشيد حالم خوب است و هيچ نگرانی ندارم.

به جز يک چيزی كه آن هم اين است كه شب خواب ديده بودم كه مادر فوت کرده است و آنقدر گريه كرده بودم كه اصلا نمی‌توانستم كاری كنم از خدا می‎‌خواهم كه اين اتفاق ناگوار در منزل ما نيفتاده باشد. من می‌دانم كه شما برای من ناراحت هستيد، اگر شما ناراحت باشيد من هم ناراحت هستم و همش فكر و خيال می‌كنم كه در خانه چه خبری است تو را به خدا در خانه هيچ ناراحتی نداشته باشيد، چون كه خبر ناراحتی شما به من می‌رسد چه در خواب و چه در بيداری بابا جان اميدوارم كه تو هم صحيح و سالم باشی و مانند يک شير از خانه سرپرستی كنی شما برای من هيچ ناراحت نباشيد من در مراغه بودم يک نامه دادم و در مهاباد آمديم يک نامه با يک عكس دادم.

حالا دوباره جای ما عوض شده است و ما را به يک جاک ديگر برده‌اند اسم جايی كه ما را برده‌اند اشنويه است همش توی برف هستيم آن قدر برف است كه شبها خيلی سرد می‌شود شما هم ديگر به اين آدرس نامه ندهيد. جای ما باز هم معلوم نيست شايد ما را به يک جای ديگر بردند من عكس پيش خودم دارم و می‌توانم توی نامه بگذارم ولی شايد عكس‌ها در نامه بشكند اگر به اميد خدا آمدم عكس‌ها را برای شما می‌آورم.

خدمت خواهر و حسين آقا سلام عرض می‌كنم و اميدوارم كه شما هم خوش و خرم باشيد و هيچ مشكلی در زندگی نداشته باشيد و برای من هيچ نگرانی نداشته باشيد كه حال من خوب است و هيچ مشكلی ندارم خدمت برادرم محمد سلام عرض می‌كنم.

ضمن سلام اميدوارم كه حالت خوب باشد و هيچ ناراحتي نداشته باشی فقط از تو می‌خواهم كه در خانه سر به سر مامان و بابا جان نگذاری چون كه خواندی در اول نامه چه نوشته بودم. اميدورام كه براي من هيچ نگرانی نداشته باشيد حال من خوب است بابا جان و مامان جان از طرف من حسين و فاطمه را تا می توانی به جای من آنها را بوسه كنيد.

فاطمه شنيده‌ام  قبول شدی، اگر آمدم برای تو يک عكس از خودم به تو می‌دهم. حسين اگر آمدم تو را هم می‌برم به سينما از حسين و فاطمه مواظبت كنيد و نگذاريد كه بچه ها آنها را اذيت كنند خبر سلامتی مرا به دايی‌ها و خاله‌ها برسانيد و بگوييد كه حالش خوب است و هيچ نگرانی ندارم به جز ديدار شما به محمد علی حيدر مشهدی ابراهيم و مادر محمد علی و خود علی و كليه خانواده‌شان سلام مرا برسانيد.

خلاصه به كليه فاميلها و همسايه ها سلام مرا به آنها برسانيد باز هم خبر سلامتی خود را به شما می‌گويم كه برای من هيچ ناراحت نباشيد كه حال من خوب است و شما هم برای من ناراحت نباشيد گمانم كه زياد حرف زدم اميدوارم كه من سر شما را زياد درد نياورده باشم.

ديگر من عرضي ندارم به جز سلامتی شما به همه سلام برسانيد خداحافظ دوستدار شما عباس شبی كه خواب ديدم صبح اين نامه را نوشتم.

خداحافظ / آدرس فعلي ما اشنويه به اميد ديدار / هجدهم تیرماه سال 1364

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده