سه‌شنبه, ۰۷ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۱۳
در قسمتی از کتاب "بچه‌های انقلاب" که داستان ۷ دی، قیام مردم قزوین است، می‌خوانید: «سرباز راننده گفت: «سرگروهبان به آن‌ها کاری نداشته باشید آن‌ها بچه هستند و دارند بازی می‌کنند، اجازه بدهید برویم؛»، اما گروهبان با عصبانیت فریاد زد: «پیاده شو خائن. لازم نیست تو مرا راهنمایی کنی. من خودم می‌دانم چه کار کنم.»

برشی از کتاب

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب "بچه‌های انقلاب" داستان ۷ دی، قیام مردم قزوین است که با هدف تبیین این واقعه برای کودکان و نوجوانان با ۱۰ هزار نسخه به چاپ رسیده است.

این کتاب به نویسندگی اسماعیل هنرمندنیا، تصویرگری مرجان نیک‌جاه، حروف‌نگاری اکرم شالی و لیتوگرافی سعیدی، نخستین بار سال ۱۳۸۷ در ۱۶ صفحه توسط اندیشه زرین به همت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین منتشر شده است.

در بخشی از این کتاب آمده است: «گروهبان با دیدن دانش‌آموزان به سرباز راننده دستور داد به طرف دانش‌آموزان برود و آن‌ها را زیر بگیرد. سرباز راننده گفت: «سرگروهبان به آن‌ها کاری نداشته باشید آن‌ها بچه هستند و دارند بازی می‌کنند، اجازه بدهید برویم؛»، اما گروهبان با عصبانیت فریاد زد: «پیاده شو خائن. لازم نیست تو مرا راهنمایی کنی. من خودم می‌دانم چه کار کنم.»

بچه‌ها هر لحظه به ماشین جیب نزدیک‌تر می‌شدند و تقریبا فاصله‌شان با ماشین ۱۰۰ متر می‌شد. گروهبان که حالا خودش پشت فرمان نشسته بود با سرعت هر چه تمام‌تر به دانش‌آموزان که به راه خود ادامه می‌دادند و نزدیک مردمی که درصف نفت بودند، حمله‌ور شد.

در این حمله وحشیانه هر کدام از دانش‌آموزان به گوشه‌ای پرتاب شدند و کف خیابان را خون فرا گرفت. از هر گوشه‌ای جوی خون جاری بود. گویی عاشورا بار دیگر، ولی این بار نه در کربلا بلکه در خیابان پادگان تکرار شده و یزید زمان بی‌رحم‌تر، وحشی‌تر و سنگ دل‌تر از یزید کربلا است ...»

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده