دلنوشته‌ای از فرزند سردار جهادگر شهید «حاج مرتضی شادلو»
بابا جانم همت مردانه‌ات مرا به سوی جهاد کشاند تا مرام و فرهنگ جهادی و زندگی شیرین به سبک جهادی را پیشه کنم. ‌دریافتم که شرط جهادی کار کردن، جهادی بودن است. امروز دیگر وقت طلبکاری نیست و باید با جهادی کار کردن میهنمان را آباد کنیم.

به گزارش نوید شاهد، به مناسبت سالگرد سردار جهادگر شهید «حاج مرتضی شادلو» دلنوشته‌ای از «زهرا شادلو» تنها فرزند این شهید والامقام را می‌خوانیم.

همت مردانه پدرم مرا به سوی جهاد کشاند

سلام بابا؛ خوبی؟ روزی که تو رفتی من چهل روزم بود و امروز سی‌وهفت سال از آخرین باری که آغوش گرمت را احساس کردم می‌گذرد. گذر از مرحله بازی‌های کودکانه و حل مسائل و‌مشکلات بدون حضورت برایم خیلی سخت بود.

راستی مادربزرگ هم به رحمت خدا رفت می‌دانم در کنارت حال خوبی دارد اما من اینجا دلتنگ روزهایی هستم که سر بر روی پاهایش می‌گذاشتم و برایم از مرام و مردانگی‌ات تعریف می‌کرد.

سی‌وهفت سال به سرعت گذشت؛ در این سال‌ها سعی کردم با معرفت دریابم که چرا شهید شدی؟ کجا شهید شدی؟ و هدفت از قدم گذاشتن در راهی که انتهایش به شهادت می‌رسید چه بود؟ در این راه در یک سیر معنادار و میدانی در خوزستان و کردستان و شمال‌غرب، در سرزمین عروجت یافتم که چقدر کارهای روی زمین مانده را برای من گذاشتی و رفتی.

بابا جانم همت مردانه‌ات مرا به سوی جهاد کشاند تا مرام و فرهنگ جهادی و زندگی شیرین به سبک جهادی را پیشه کنم. ‌دریافتم که شرط جهادی کار کردن، جهادی بودن است.

امروز به عنوان فرزندت، فرزند سردار کوهستان که رد پای کارهای مهندسی‌ات در روستاهای کردستان به ثبت رسید، اعتراف می‌کنم که راهی سخت و طولانی در پیش دارم.

وقتی بخشی از جوهر وجودت را شناختم که در مناطق صعب‌العبور شمال ِغرب رد پای گمنامی به نام «شادلو» را پیدا کردم و مردمی که بهتر از من تو را می‌شناختند.

آنجا بود که تمام توقعاتم از فرزند شهید بودن به هم ریخت و چون خودت شدم بدهکار مردم در گمنامی، حالا می‌فهمم فرزند شهید یعنی با معرفت شهید در جستجوی یک زندگی شرافتمندانه سخت است؟ آیا کار حضرت زینب سخت نبود؟

امروز دیگر وقت طلبکاری نیست و باید با جهادی کار کردن میهنمان را آباد کنیم.

بابا جان؛ خیلی گشتم تا تو را را پیدا کنم. کوه و کوهسار، جاده و پل ها، روستاهای کردستان، اما در نهایت تو  را در وجود خودم پیدا کردم.

دیگر در پی این نیستم که چرا روی مین رفتی؛ بلکه در پی این هستم که اگر روی مین نمی‌رفتی، امروز چه می‌کردی.

من به دنبال این هستم که شادلوی روی مین نرفته باشم تا چون پدرم چابک جامعه گردم.

هر چه فکر می‌کنم چیزی غیر از این از تو برای من به ارث نمانده.

یک بدهکار به ملت که طلبم را از خدا می‌خواهم.

همت مردانه پدرم مرا به سوی جهاد کشاند

همت مردانه پدرم مرا به سوی جهاد کشاند

همت مردانه پدرم مرا به سوی جهاد کشاند

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده