«هر جا که بوی اخلاص می‌آمد پیدایش می‌شد. تشکیلات خاصی نبود که برای ما برنامه‌ریزی کند. همین‌طور ناخودآگاه به هم می‌رسیدیم ...» ادامه این خاطره از شهید «سید علی‌اکبر حاج سیدجوادی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

هر جا که بوی اخلاص می‌آمد پیدایش می‌شد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید سید علی‌اکبر حاج سیدجوادی، بیست و سوم مهر ۱۳۴۲ در شهرستان قزوین به دنیا آمد، پدرش سیدحسن و مادرش صدیقه نام داشت و تا دوم متوسطه درس خواند. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳ با سمت فرمانده گردان ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. پیکر وی مدت‌ها در منطقه بر جا ماند، سال ۱۳۷۳ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد و او را سید مصطفی نیز می‌نامیدند.

هر جا که بوی اخلاص می‌آمد پیدایش می‌شد!


محمدعلی حضرتی از همرزمان شهید سید علی‌اکبر حاج سیدجوادی روایت می‌کند: هر جا که بوی اخلاص می‌آمد پیدایش می‌شد. تشکیلات خاصی نبود که برای ما برنامه‌ریزی کند. همین‌طور ناخودآگاه به هم می‌رسیدیم. انتخابات مجلس اول هم در ستاد انتخاباتی یک معلم به هم رسیدیم. قدرت‌الله چگینی.

کار کردن در ستاد قدرت‌الله چگینی سخت بود. نه از پول خبری بود که خرج تبلیغات بشود نه دست آدم‌ها باز بود که راحت تبلیغ کنند. چگینی که بعد‌ها ترور شد و عنوان شهید برای همیشه قبل از اسمش نشست، آدمی بود که اگر می‌فهمید کسی از بچه‌ها پوسترش را روی پوستر نامزد دیگری چسبانده عذر طرف را می‌خواست. توی ستاد هم هر کسی هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد.

سرش را هم بالا نمی‌گرفت

یوسف ترابی از همرزمان شهید سید علی‌اکبر حاج سیدجوادی روایت می‌کند:
وقتی سید وارد اتاق می‌شد، سرش را هم بالا نمی‌گرفت؛ ولی خود به خود جوی از حیا بر فضا حاکم می‌شد. معاونش می‌گفت: وقتی آقا سید وارد گردان می‌شد من با پنج تا بچه پاهایم را جمع می‌کردم و سرم را پایین می‌انداختم.

منبع: با چشمان باز (روایت‌هایی از زندگی و شهادت سید علی‌اکبر حاج سید جوادی)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده