«در یکی از این عملیات‌های مشترک برادر جانباز قدیر مجتبوی با توجه به اینکه از بابت جانبازی دچار ضایعه شده بود، پابه‌پای دیگر رزمندگان شرکت داشت، ولی در آخر به سبب خستگی و بیماری، حالت بیهوشی به او دست داد که پرسیدند آیا در میان نیرو‌ها کسی هست که در قمقمه‌اش آب داشته باشد تا به صورت او بپاشند و مقداری آب در گلویش بریزند ...» ادامه این خاطره از زبان «بهرام ایراندوست» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

قمقمه آب جان جانباز قدیر مجتبوی نجات داد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست، متولد ۱۳۳۰ در احمدآباد دشتابی از توابع شهرستان بوئین‌زهرا به دنیا آمد. از سال ۱۳۵۳ در اداره تعاون مشغول به کار شده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با ادغام این اداره در جهاد کشاورزی مدال جهادگری را برسینه آویخت و تا سال ۱۳۸۱ در این نهاد مقدس منشا خدمات و فعالیت‌های ارزنده‌ای بوده است.

ایشان سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد و دو فرزند دختر و پسر از خود به یادگار گذاشته است، ایشان با آغاز جنگ تحمیلی حضورش را در جبهه‌ها ضروری دانست و براساس پیگیری‌های مستمری که داشته در مناطق جنگی حضور یافته است. وی طی ۲۶ ماه به دفعات در جبهه‌های جنوب و غرب کشور در مسئولیت‌های مختلف نظامی و تدارکاتی فعالیت داشته است.

قمقمه آب جان جانباز قدیر مجتبوی را نجات داد!

رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست از خاطرات خود روایت می‌کند: در یکی از آموزش‌های رزمی، خاک‌ریز اول را گرفتیم و خاک‌ریز دوم پیش رو بود. من از خستگی و بی‌خوابی کلافه شده بودم به درخت تکیه دادم تا مقداری تجدید نیرو کنم و اگر شد دقایقی بخوابم در همان حال به خاطرم رسید که ممکن است این منطقه عقرب و مار داشته باشد که ناگهان از آن طرف خاک‌ریز فریادی بلند شد.

به آن محل رفتیم و دیدیم که برادر سید علی حسینی را مار گزیده است. سریع او را سوار آمبولانس کردیم و به پشت فرستادیم. حدس من در مورد آن منطقه درست از آب درآمد و پیش‌بینی چنین حادثه‌ای را کرده بودم. سپاه و ارتش نیز تصمیم گرفته بودند که مشترکاً در مناطق جنگی عملیات کنند.

دو گروهان از ارتش و دو گروهان از بسیج سپاه عملیات مشترک خوبی انجام دادند. در یکی از این عملیات‌های مشترک برادر جانباز قدیر مجتبوی با توجه به اینکه از بابت جانبازی دچار ضایعه شده بود، پابه‌پای دیگر رزمندگان شرکت داشت، ولی در آخر به سبب خستگی و بیماری حالت بیهوشی به او دست داد که پرسیدند آیا در میان نیرو‌ها کسی هست که در قمقمه‌اش آب داشته باشد تا به صورت او بپاشند و مقداری آب در گلویش بریزند.

من آب قمقمه‌ام را با قناعت مصرف کرده بودم و مقداری آب در آن باقی مانده بود و در این فکر بودم که اگر آب پیدا نکردیم با آن وضو بگیرم. ولی به‌ناچار آب را دادم و به صورت آن برادر جانباز ریختند و حالش بهتر شد. اما تمام نیرو‌ها به دلیل نبود آب نماز خود را با تیمم خواندیم.

منبع: کتاب موج انفجار (دفاع مقدس در خاطرات رزمنده جهادگر بهرام ایراندوست)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده