پای وصیت‌نامه شهدای مدافع حریم آل‌الله/۳۶
شهید «سید علی حسینی» در قسمتی از وصیت‌نامه خود نوشته است: «جبهه دانشگاه من است. اینجا جایی برای خودسازی، ايمان و پايدار ماندن و از خود گذشتن است مگر غير از اين است که انسان در راه خدا قيام کند. شهادت در راه خدا چه زيباست و چه مرگی شيرين‌تر از اینکه برای خدا به استقبال آن رفت.»

نوید شاهد: شهید جاویدالاثر «حسن اکبری» 24 خرداد1349 در جنوب شهر تهران، در محله هاشمی فعلی و در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود و سرانجام بامداد 20 آذر 1395 مورد اصابت چندین گلوله توپ داعش قرار گرفت و به شهادت رسید. مزار یادبود این شهید معظم در امامزاده بی‌بی سکینه(س) باغ فیض تهران قرار دارد.

جبهه دانشگاه من است

بسم الله الرحمن الرحيم
خدايا ستاره‌های با محبت رفتند تو خورشيد پرفروغ را نگهدارآنانکه ايمان آوردند و از وطن هجرت گزيدند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند، آن‌ها را درنزد خدا مقام بلندی است و آنان رستگاران و سعادتمندان دوعالمند. {سوره توبه آيه 20}
با حمد و سپاس خداوند قادر و رحمان و با سلام و درود بر آخرين و گرامی‌ترين پيامبر حضرت محمد عبدالله(ص) و با سلام و درود بر دختر گرامی ايشان يگانه بانوی عالم حضرت صديقه کبری(س) و با سلام و درود بر همسر ايشان و اولين امام شيعيان حضرت علی‌ابن‌ابی‌طالب(ع) و با سلام و درود بر يازده جانشين و فرزندان ايشان، بالاخص مهدی موعود(عج) و با سلام و درود ، بر نائب بر حقش امام خمينی، که چشم همه منتظران روی همه پاکان و عشق همه مستضعفان جهان بسوی اوست و خنجری است الهی بر چشم مستکبران جهان از منبع انوار خدای و با سلام و درود بر قائم مقام رهبری و امت شهيد پرور و با سلام و تحيت فراوان بر شهدا، اسرا، مفقودين و خانواده هايشان و بالاخص رزمندگان مخلص بسيجی و کليه رزمندگان که هدف را درک کرده و بخاطر خدا در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل جان می‌دهند و از دين خود دفاع می‌کنند.

شهادت در راه خدا چه زيباست و چه مرگی شيرين‌تر از این

اکنون به اين مکان مقدس(جبهه) آمدم چون بر ما تکليف شده به امر خدا و به عشق ملايمان حسين(ع) و برای پيشرفت اسلام کشته شویم. اسلام و قرآن مسئولینی بر دوش ما گذاشته که با توکل بر خدا آن را انجام می‌دهم. اينجا دانشگاه من است. جایی برای خودسازی، ايمان و پايدار ماندن و از خود گذشتن است مگر غير از اين است که انسان در راه خدا قيام کند. شهادت در راه خدا چه زيباست و چه مرگ شيرين‌تر از اینکه برای خدا به استقبال آن رفت.
ماندن برای خدا و کار کردن برای خدا و بعدش کشته شدن در راه خدا يعنی معامله کردن با خدا که خداوند با هرکس اين معامله را نمی‌کند. ( چه مرگی بهتر از اینکه انسان راحت جانش را کف دستش بگذارد و دو دستی تقديم خدا کند) خدايا من هم می‌توانم جزء آنها باشم که با تو از اين معامله‌ها می‌کنند؟

نمی‌توانم بمانم و ببينم که ياران همه به‌سوی تو می‌آيند

نمی‌توانم بمانم و ببينم که ياران همه به‌سوی تو می‌آيند. می‌دانم که به مقام والای آنها نمی‌رسم ولی خدايا دست من را هم بگير. من قدم به جبهه گذاشتم که يکی از لبيک گويان حسين(ع) و حسين زمان امام امت باشم ولی خيلی از لبيک گويان پای ورق لبيک را هم با خون خود امضاء کردند و در راه حسين (ع) کشته شدند ولی من ماندم. شايد خواست خدا بوده و يا سعادت نداشتم يا اينکه روح شهادت طلبی در من جای نيافتاده، ولی چه مرگی بهتر از شهادت در راه خدا.
آری ديگر وقت رفتن است کم کم بايد برويم.  ديگر چقدر در غم يار بسوزم. خدايا نمی‌توانم يکی از آن‌ها باشم!
با چه چهره‌های زيبایی و با چه قدم‌های استواری که هر کدامشان برایم یک الگو هستند. چه با محبت و چه باصفا و صميميت، چه زيبا می‌خوانند، چه زيبا سجده می‌روند که بدن انسان به لرزش می‌افتد و چه زيبا شهيد می‌شوند.
خدايا می‌دانم يک موی آن‌ها هم نمی‌شوم ولی من هم به اميدی آمدم. به اين اميد که در راه تو کار کنم و تو گناهانم را ببخشی. آمدم درس بگيرم و ساخته شوم. آمدم که يکی از همينان باشم که تو می‌خواهی. من با ميل خود آمدم. با عشق که به تو داشتم. آمدم در راه تو شهيد شوم و جانم را فدا کنم و درخت اسلام را باخون خود آبياری کنم. آری حسين جان من ز عشقت سينه سوزان آمدم و زعشقت جان خود را فدا خواهم کرد.

چند کلام میخواهم با ملت با استقامت و والا مقاوم ايران سخت بگویم: ای امت پيامبران؛ انساهایی که از خط امام عزيزمان پيروی می‌کنند و از هيچ چيز دريغ نمی‌کنيد! امروز وظيفه شما سنگين است و هر لحظه بايد به فکر جبهه و جنگ باشيد و بايد با عمل کردن و حضور در صحنه به ندای «هل من ناصر ينصرنی» حسين زمان را لبيک گوئيد و به ياری امام زمان(عج) بشتابيد و امام عزيز را ياری کنيد و با کمال و خلوص در پيشگاه خدا شکر گذاری کنيد. چنين رهبری عظيمی اين موسی و ابراهيم زمان را به ما عطا کرده است. ای امت هميشه بيدار، راه حق راه خدا، راه رسول خدا، راه ولی خدا، راه خمينی روح خدا و خط خدا در قرآن است. پس قدم به قدم به سخنان امام عزيزمان گوش کنيد و عمل کنيد زيرا او ما را از ظلمت و تاريکی به‌سوی نور هدايت کرد. پس تا آخرين قطره خون خود که در رگ داريد نبايد امامتان را تنها بگذاريد و در هر نماز و مناجات و دعا که می‌خوانيد با دلی شکسته امام عزيزمان را دعا کنيد که خداوند برای دنيای اسلام او را نگهدارد. انشاءالله
شما پدر و مادر عزيزم، ديگر وقت رفتن است و لحظه‌های آخر عمر من است، پدر و مادر ارجمندم مرا می‌بخشيد که نتوانستم حق فرزندی را بر شما ادا کنم و فرزند خوبی برای شما باشم و آن خدمتی که رضای خدا و شما را جلب نمايد برای شما بکنم. با شما ای پدر عزيزم نمی‌دانم با چه زبانی از شما تشکر کنم که از صبح تا شب زحمت می‌کشيديد تا يک لقمه نان حلال برای ما تهيه کنيد شمایی که هميشه به فکر ما بوديد که ما سر و سامان بگيريم و چه مهربانی‌ها و محبت ها که به من کرديد. ولی من يک کدام از اين محبت ها و زحمت‌های شما را نتوانستم انجام دهم و فرزندی خوب برای شما باشم. اميدوارم که مرا ببخشيد و اميدوارم که وقتی خبر شهادت مرا شنيديد صبر داشته باشيد و سجده شکر بجايگی آوريد و شکر گذار باشيد که امانتی از خدا برای شما بودم و سپس تحويل دادید. و شما ای‌مادر مهربانم از شما تشکر می‌کنم ولی زبانم قادر به آن نيست که از زحمت‌های شما و محبت‌های شما سپاسگزاری کنم. اميدوارم که شيرت را بر من حلال کنی.چون همين شير پاک شما بود که باعث شد من به اينجا برسم و عشق خدا و حسين (ع) بر جان من بيافتد. با زحمت‌ها و مهربانی‌های شما و با درست تربيت کردن شما بود که به اينجا برسم، تا بخاطر خدا فداکاری کنم و به ندای امام عزيزمان لبيک بگويم. جانم را بخاطر خدا و به عشق امام حسين (ع) فدای اسلام عزيزمان می‌کنم.
مادر عزيزم، لحظه‌های که خبر شهادت من به شما رسيد دستهايتان را بهعنوان شکرگزاری از خداوند متعال بلند کنيد که امانتش را پس داديد. چون امانتی بيش در دست شما نبودم اميدوارم مرا بامحبت‌ها و خوبی‌هايی که به من کرده‌ايد ببخشيد.
شما برادران خوبم، مرا ببخش برادر خوبی برای شما نبوده و نتوانستم حق برادری که بر گردن من بود اداء نمايم . شما خوبی‌ها و محبت‌ها به من کرديد ولی من نتوانستم آنها راجبران کنم. اميدوارم مرا ببخشيد و ادامه دهنده راه تمام شهيدان و پاسدار خون آنها باشيد.
شما ای برادران بزرگتر اگر فرصتيگی پيدا کرديد، سری به جبهه بزنيد و چه پشت جبهه و در جبهه هر کاری از دستتان بر می‌آيد برای اسلام و برای رضای خدا انجام دهيد.
شما برادران کوچکتر درسهايتان را خوب بخوانيد زيرا با درس خواندن خود با تمام دشمنان داخلی و خارجی مبارزه می‌کنيد و سنگر مدرسه را محکم نگه داريد و حرف‌های خانواده را گوش کنيد و در تمام کارهايتان از آنها راهنمایی بجویيد و توکل به خدا کنيد.
و شما ای خواهر بامحبتم چه خوبی‌ها و محبت‌ها به من کردی ولی من نتوانستم آنها راجبران کنم. اميدوارم که مرا ببخشی و از همه نظر خودت را حفظ کنی. باحجاب خود پاسداری از خون شهيدان و پيام‌رسان خون آن‌ها باشی و آن چيزی که خدا می‌خواهد. خواهر مهربانم شما را به صبر دعوت می‌کنم هر چند از همه بيشتر بی‌تابی کنی ولی به ياد علی‌اکبر حسين (ع) باشيد که حتی نگذاشتند خواهرانش برايش بگريند و خانواده گرامی من نمی‌گويم که گريه نکنيد هر گاه دل شکسته شديد و سوزان، گريه کنيد که گريه برای شهيد ثواب دارد. در حال گريه و دل شکسته از شما می‌خواهم به حال من دعا کنيد و از خداوند متعال بخواهيد که او ما را شهيد بداند و با حسين(ع) محشور بگرداند که اين آخرتی خوب است و به شما توصيه می‌کنم که در برابر مشکلات و سختی‌ها و همه چيز مقاوم و صبور باشيد و در همه حال صبر کنيد. تقوای خدا را پيشه کنيد که بهترين ره توشه برای آخرت تقوا است و از کوچک تا بزرگتان احترام همديگر را نگهداريد و در همه حال گوش به‌فرمان امام عزيزمان باشيد چون هر چه داريم از او داريم. او بود که ما را از خواب ظلمت بيدار کرد و از ظلم و فساد رهانيد و به ما وحدت داد. هرگاه دل شکسته شديد يادی از علی‌اکبر امام حسين(ع) داشته باشيد و امام عزيزمان را دعا کنيد که خداوند بزرگ او را برای اسلام و امت اسلام حفظ و سلامت بدارد. دعا کنيد که ظهور امام زمان(عج) هر چه نزديکتر شود. همه بايد بدانيد من به رضای خود رفتم که رضای خدا در آن است. اگر شهيد شدم سعادتی عظيم نصيب من شده است، چون اين راهی بود که خودم انتخاب کردم و به دلخواه خودم بود که دوست نداشتم در بستر بميرم چون آدم هر چقدر عمر کند آخرش مردن در بستر است.

شهادت سعادت است و چه سعادتی بالاتر از شهادت

بدانيد شهادت سعادت است چه سعادتی بالاتر ازشهادت، شهادتی که مقام عظيم والایی دارد که ما تا آن حد درکش را نداريم که مقام شهات و شهيد را بدانيم.
سخنی چند با آنهايی دارم که با اين انقلاب بد هستند. کمی فکر کنند و حق را بنگرند و از حق دفاع کنند وبدانيد اول قبری و بزرخی وجود دارد. چرا لذت‌های دنيا را رها نمی‌کنيد، اين لذت ها همه‌اش ذلت است. بدانيد که يک لحظه اين دنيا لذت نيست هنوز بخود نيامديد، بدانيد که آخرتی هم هست. بنشينيد فکر کنيد و به خود بیایید.
باز از پدر ومادر و خانواده وتمام فاميل و آشنايان و دوستان بخصوص از زن داداش‌هايم و بچه‌های داداش‌هايم حلاليت می‌طلبم و اميداوارم صبر داشته باشيد. زيرا به قول امام عزيزمان(امانتی خداوند متعال به ما داده بود و اينک از ما گرفت من صبر ميکنم و شما هم صبر کنيد و صبرتان هم برای خدا باشد) مرا ببخشيد و التماس دعا دارم. مخصوصاً از دوستان رزمنده و بسيجی‌ام.
خدايا تو کريم و ستارالعيوبی، من بايد بيايم که تو دست من را بگيری و من هم با ميل خود و عشقی که به تو داشتم آمدم پس ديگر بس است. تو را به پهلوی حضرت فاطمه(س) قسم می‌دهم اين بار، ديگر شهادت نصيب من بگردان و تو ميدانی که من عشق شهادت دارم. ميل دارم به لقاء‌الله بپيوندم. به مظلوميت حسين(ع) اين بار، ديگر شهادت نصيب من کن.
خداحافظ شما و امام رزمندگان
امام و رزمندگان را دعا کنيد
خدايا ستاره‌های با محبت رفتند تو خورشيد پرفروغ را نگهدار
"آمين"
بنده حقير و کوچک خدا حسن علی اکبری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده