آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۶۸۲۹
۰۶:۵۹

۱۴۰۴/۰۵/۰۷

«من اینجام برای وطن» شهید ۱۶ ساله‌ای که با بی‌سیم ایمان صدای مظلومیت وطن را فریاد زد

جمشید بشکول، نوجوانی ساده‌دل از دیار فومن، درست در چنین روزی، هفتم مردادماه ۱۳۶۴، در عملیات «قادر» در منطقه‌ی کلاشین، ناپدید شد؛ نه از یاد، که از چشم‌ها. هنوز بی‌سیم‌اش در دل کوه‌ها صدا می‌زند: «من اینجام... برای وطن.»


به گزارش نوید شاهد گیلان، هفتم مرداد، برای خانواده‌ای در فومن، فقط یک روز در تقویم نیست؛ روزی‌ست که جمشید، نوجوان ۱۶ ساله‌شان، با لباس رزم و بی‌سیم به دوش، از خانه رفت و دیگر بازنگشت. اما صادقانه‌تر آن‌که: او رفت، تا ما بمانیم.

شهید ۱۶ ساله‌ای که با بی‌سیمِ ایمان، صدای مظلومیت وطن را فریاد زد

شهید «جمشید بشکول» فرزند یوسف، سال ۱۳۴۸ در خانواده‌ای مذهبی و زحمت‌کش در شهر فومن متولد شد. او فرزند سوم خانواده بود، اما نخستین فرزندی که زنده ماند؛ گویی خدا از همان آغاز، برایش راهی جز جاودانگی ننوشته بود.

از همان کودکی، آرام بود و متین. عاشق گل و گلدان بود و همراه پدر، در کار‌ها یاری می‌رساند. در مدرسه، دانش‌آموزی خوش‌رفتار و کم‌حرف بود؛ اما درونش پر از حرف‌های بزرگ، آرزو‌های بزرگ‌تر، و دلی که به وسعت آسمان جبهه‌ها پر می‌کشید.

با شروع جنگ تحمیلی، او هم مانند بسیاری از هم‌نسلانش در بسیج محله ثبت‌نام کرد. در پایگاه شهید حجت نظری، بیشتر از سنش می‌فهمید، بیشتر از قدش می‌ایستاد. تهذیب نفس را با همان جدیت دنبال می‌کرد که دعای کمیل شب‌های پایگاه را؛ و سرانجام، در بهار ۱۳۶۴، دل را به میدان زد؛ با چهره‌ای نوجوان، اما دلی مردانه. به جبهه غرب کشور اعزام شد و در عملیات بزرگ قادر، در منطقه‌ی کوهستانی «کلاشین» – حوالی اشنویه – بی‌سیم‌چی خط مقدم شد.

در گرمای تابستان، در میان رعد و برق گلوله‌ها، جمشید دیگر پاسخ نداد… و در همین روز، هفتم مرداد ۱۳۶۴، نامش وارد دفتر مفقودین شد؛ اما در دل خانواده، هرگز غایب نشد.

جمشید بشکول فقط یک نوجوان نبود؛ او رویای سبز سرزمینی بود که با خون دل، درخت آزادی را آبیاری کرد. او هنوز هم، از دل سنگر‌های خاموش غرب، برای نسل ما پیغام می‌فرستد:
"صدای مرا می‌شنوید؟ هنوز وقت رفتن است... "


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه