کد خبر : ۵۹۶۸۵۴
۰۹:۳۰

۱۴۰۴/۰۵/۰۷
خاطره‌‌ای از شهید «حسن گرگی بندری»

شهیدی که با هر اعلامیه، بذر انقلاب را در دل مردم می‌پاشید

داماد خانواده شهید تعریف می‌کند: شبها تو محله با چسب قطره‌ای، من و حسن آقا اعلامیه می‌چسباندیم. نوارهای سخنرانی حضرت امام(ره) نیز بین مذهبی‌ها و آن‌هایی که پیگیر مسائل روز بودند، دست به دست می‌چرخید. اعلامیه‌ها را آقای تربت و حسین الله‌پرست تهیه می‌کردند و می‌آوردند. اعلامیه‌ها را توی خانه‌ها می‌انداختیم.


به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «حسن گرگی بندری» یکم تیر ماه ۱۳۴۴، در شهرستان بندرعباس چشم به جهان گشود. پدرش یوسف، در سازمان شیلات کار می‌کرد و مادرش شهربانو نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته فرهنگ و ادب درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم خرداد ۱۳۶۷، در شلمچه به شهادت رسید. پیکر او مد تها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۴، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

لبببل

شهیدی که صدای امام را در هر کوچه طنین‌انداز می‌کرد

شبها تو محله با چسب قطره‌ای، من و حسن آقا اعلامیه می‌چسباندیم. نوارهای سخنرانی حضرت امام(ره) نیز بین مذهبی‌ها و آن‌هایی که پیگیر مسائل روز بودند، دست به دست می‌چرخید. اعلامیه‌ها را آقای تربت و حسین الله‌پرست تهیه می‌کردند و می‌آوردند. اعلامیه‌ها را توی خانه‌ها می‌انداختیم.

یک کلیشه (صفحه‌ای نه خیلی کوچک نه خیلی بزرگ) داشتیم که روی آن شعار «الله اکبر خمینی رهبر» نوشته بودیم. خوب به خاطر دارم یکی از معلم‌هایمان با انقلاب و امام میانه‌ی خوبی نداشت. مخالف فکر و اندیشه‌های امام و بچه‌های مذهبی بود. به شدت هم درباره‌ی افکار و عقاید دیگران جبهه می‌گرفت و همیشه حق را به خودش می‌داد.

من و حسن تصمیم گرفتیم کمی سر به سرش بگذاریم. یک شب که شرایط مهیا بود با همان کلیشه‌ی دست‌ساز، عکس امام را روی ماشینش کشیدیم. متاسفانه صمد صبح زود عکس را پاک کرده بود تا شر نشود.

صمد هم مثل ما توی انجمن اسلامی مدرسه بود. گاهی خانه‌شان پاتوق بچه‌ مذهبی‌ها می‌شد. صمد پسر خوبی بود، می‌خواست برای ما اتفاقی نیفتد. احساس تکلیف کرده بود و صلاح را در این دیده می‌دانست که الان موقع دشمن تراشی و موضع‌گیری شفاف نیست.

(به نقل از داماد خانواده شهید، آقای زارع‌نژاد)

لبببل


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه