تصاویر ماندگاری از سید الاسراء !
سهشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۴۵
حسین لشگری متولد 1331 در یکی از شهرهای استان قزوین به دنیا آمد و در تیر ماه 1356 با درجه ستوان دومی خلبانی فارغالتحصیل شد و در یگانهای نیروی هوایی دزفول، مشهد و تبریز دوره شکاری را تکمیل کرد، با آغاز جنگ تحمیلی به خیل مدافعان کشور پیوست و پس از انجام 12 ماموریت، هواپیمای وی مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و در خاک دشمن به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد....
به گزارش نوید شاهد قزوین:
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
... در سه ماهه اول دوران اسارت در سلول انفرادی بود و پس از آن در مدت 8 سال در کنار 60 نفر از دیگر همرزمان در یک سالن عمومی و دور از چشم صلیب سرخ جهانی نگهداری میشد اما پس از پذیرش قطعنامه وی را از سایر دوستان جدا کردند که دوران اسارت انفرادی وی 10 سال طول کشید، امیر لشکری سرانجام پس از 16 سال اسارت به نیروهای صلیب سرخ معرفی شد و دو سال پس در 17 فروردین 1377 به خاک مقدس وطن بازگشت، و در بدو ورود به وطن لقب "سيد الاسراي ايران" را از مقام معظم رهبري دريافت كرد، وي پس از سالها تحمل رنج و آلام ايام اسارت بامداد روز دوشنبه 19/5/88 در بيمارستان لاله تهران به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
سید الاسراء !
ساعت 11 شب یکی از مسوولان ایثارگران نیروی هوایی لباس پرواز و پوتین
خلبانی برای من آورد و گفت: فردا درجه ات را از دست مقام معظم رهبری دریافت
خواهی کرد.
آن شب تا ساعت 2 بعد از نیمه شب بیدار بودم. ساعت 7 صبح پس از خوردن صبحانه، همراه دژبان ارتش به طرف بیت رهبری حرکت کردیم. پس از بازرسی در محل مخصوصی که برای آزادگان در نظر گرفته بودند نشستم.
ساعت 9 صبح بود که رهبری تشریف آوردند. همه از جای خود بلند شدیم و شعار دادیم. ایشان فرمودند بنشینیم.
سپس امیر نجفی گزارشی از چگونگی نحوه آزادی آزادگان را دادند و در مورد قدمت اسارت من و این که تا آن لحظه، طولانی ترین زمان اسارت را داشتم پیشنهاد کردند که مقام معظم رهبری مرا به عنوان «سیدالاسرا» مفتخر نمایند.
مقام رهبری هم با تبسم و تکان دادن سر تائید فرمودند.
در پایان امیر نجفی از رهبری خواستند با دست های مبارکشان درجات ما را اعطا کنند. من بلند شدم و خبردار در مقابل ایشان ایستادم.
شخصی در حالی که سینی در دست داشت و درجات امیری من روی آن بود جلو آمد.
مقام معظم رهبری با دست مبارکشان درجه مرا نصب کردند. لحظات بسیار خوب و شیرینی بود، به طوری که اصلا نمی توانستم باور کنم که تا دیروز اسیر دست دشمن بودم و کمترین اهمیتی به من نمی دادند و حالا با شخص اول مملکت و ولی امرمسلمانان جهان دیدار می کنم.
و در یک لحظه این آیه شریفه به یادم آمد: «عزت و ذلت نزد خداست، هر که را بخواهد عزیز و گرامی می دارد و هر که را بخواهد خوار و ذلیل می نماید».
آن شب تا ساعت 2 بعد از نیمه شب بیدار بودم. ساعت 7 صبح پس از خوردن صبحانه، همراه دژبان ارتش به طرف بیت رهبری حرکت کردیم. پس از بازرسی در محل مخصوصی که برای آزادگان در نظر گرفته بودند نشستم.
ساعت 9 صبح بود که رهبری تشریف آوردند. همه از جای خود بلند شدیم و شعار دادیم. ایشان فرمودند بنشینیم.
سپس امیر نجفی گزارشی از چگونگی نحوه آزادی آزادگان را دادند و در مورد قدمت اسارت من و این که تا آن لحظه، طولانی ترین زمان اسارت را داشتم پیشنهاد کردند که مقام معظم رهبری مرا به عنوان «سیدالاسرا» مفتخر نمایند.
مقام رهبری هم با تبسم و تکان دادن سر تائید فرمودند.
در پایان امیر نجفی از رهبری خواستند با دست های مبارکشان درجات ما را اعطا کنند. من بلند شدم و خبردار در مقابل ایشان ایستادم.
شخصی در حالی که سینی در دست داشت و درجات امیری من روی آن بود جلو آمد.
مقام معظم رهبری با دست مبارکشان درجه مرا نصب کردند. لحظات بسیار خوب و شیرینی بود، به طوری که اصلا نمی توانستم باور کنم که تا دیروز اسیر دست دشمن بودم و کمترین اهمیتی به من نمی دادند و حالا با شخص اول مملکت و ولی امرمسلمانان جهان دیدار می کنم.
و در یک لحظه این آیه شریفه به یادم آمد: «عزت و ذلت نزد خداست، هر که را بخواهد عزیز و گرامی می دارد و هر که را بخواهد خوار و ذلیل می نماید».
سرلشگر خلبان، حسین لشگری
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
نظر شما