زندگینامه
رمضانعلی سپهری، بیست و ششم بهمن ۱۳۴۰، در روستای قشلاق از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش غلامعلی، کارگر بود و مادرش پروانه نام داشت. تا دوم ابتدایی درس خواند. او نیز کارگر بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش کرمعلی نیز به شهادت رسیده است.

به گزارش نوید شاهد قزوین:

وصیت نامه شهید رمضانعلی سپهری

قدر این آزادی گرانبها را بدانیم

این وصیت نامه را با صحت و سلامتی کامل در مورخ 1362/11/26 نوشتم.

خداوند بزرگ را شُکر می کنم و سپاسگزارم که مرا به راه مستقیم راهنمایی کرد؛ که این راه، راه انبیا است.

خدایا! تو را شُکر می گویم که کمکم کردی به جبهه حق علیه باطل بیایم تا جانم را نثار دین اسلام کنم.

ای خدای بزرگ! گر چه در جهاد اکبر ضعیف بودم؛ اما کمکم کن تا در جهاد اصغر پیروز شوم و امیدوارم این خون ناقابل را از بنده حقیرت بپذیری.

امام را تنها نگذارید و گوش به فرمان امام خمینی، رهبر انقلاب باشید.

حرف امام، همان حرف انبیا است.

خانواده های شهدا را فراموش نکنید؛ این خانواده های شهدا بودند که این انقلاب را به پیروزی نهایی رساندند و فرزندان خود را فدا کردند؛ پس قدر این آزادی گرانبها را بدانیم.

دین اسلام، دین مبارزه با فساد و کافران است و از صدر اسلام تاکنون هم این طور بوده است و باید ما هم پیرو امامان عزیز و گوش به فرمان ولی فقیه باشیم.

فامیل ها، همسایگان و همشهریان محترم! من به شما خیلی بدی کردم و غیبت شما را نمودم؛ پس مرا حلال کنید و به بزرگی خودتان ببخشید.

باید راه شهیدان را ادامه دهیم تا در آخرت جواب گوی آنان باشیم و اگر ما به بلندترین نقطه کوه هم برویم، مرگ به سراغ مان خواهد آمد؛ پس چه بهتر مرگ مان در راه خدا و شهادت باشد.

برادر شهیدم، کرم جان! من آمدم به دیدارت؛ همان طور که در خواب گفتی رمضان بیا، آمدم!

پدر و مادر ارجمند، گرامی و عزیز! یک وقت نباشد شما پس از شهادت من ناراحت باشید؛ نه! نباید ناراحت باشید و باید افتخار هم بکنید که کاری برای اسلام کرده اید.

امام حسین(ع)، زن و فرزند و زندگی و جان خود را فدای اسلام عزیز کرد؛ پس اگر ما پیروی از امام عزیز می کنیم، باید عمل هم داشته باشیم؛ شهید شدن در راه خدا افتخار است.

مادر جان! شیرت را بر من حلال کن و مرا ببخش که از اول بچگی ام تا به این سن، غیر از بدی هیچ کار خوبی برای شما نکردم؛ مرا به بزرگی خودت ببخش.

همان طور که کَرم جان را سرافراز کردید، مرا هم سرافراز کنید. خداوند از شما راضی باشد؛ -ان شاء الله.

این طور که مردم از شما در رابطه با شهادت کَرم تعریف کردند، جا دارد باز هم همان کاری را که برای کَرم کردید، برای من هم انجام دهید.

پدر جان! شما هم از من راضی باش. برای شما هم هیچ کار خوبی نکردم؛ پس از شهادت من زیاد ناراحتی نکن. متشکرم؛ صبور باشید و صبر داشته باشید.

برادر جان! در مدت ۲۲ سال عُمرم به شما هم خوبی نکردم. شما هم باید همان طوری که کَرم جان شهید شده بود روحیه داشتی، همان روحیه را از دست ندهی و صبر داشته باشی، که می دانم صبر داری. مرا ببخش و حلالم کن. متشکرم؛ خداوند از شما راضی باشد.

خواهر مهربانم! شما هم مرا حلال کن؛ چون شما بر گردن من حق زیادی داشتی؛ ولی من هیچ کار خوبی برای شما انجام ندادم. شما به بنده زیاد خوبی کردی و در عوض من به شما خوبی نکردم؛ مرا حلال کن.

زن داداش! مرا حلال کن. واقعاً سید هستی! سید پیغمبری و خوب، دلسوز و مهربان.

همسر مهربانم! بعد از شهادت بنده حقیر، می توانی به موازین اسلامی خود عمل و ازدواج کنی. باید به دستورات دین اسلام عمل کرد. من از شما خیلی راضی هستم. امیدوارم از بنده حقیر راضی باشی و پیام من به شما این است: زیاد ناراحتی نکن و از طرف من از برادرها و خواهرهایت عذرخواهی کن که اگر بدی به آن ها کرده ام، مرا ببخشند. صبر داشته باش.

مرا پیش برادرم دفن کنید. خواهرانم! از شما یکی یکی درخواست دارم نماز و روزه خود را فراموش نکنید و امام را دعا کنید و راه شهیدان را ادامه دهید.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده