الدخیل الخمینی، الدخیل الخمینی!
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۱
صدای گلوله ناصر توی هوا پیچید، یک دفعه دیدیم نیروهایی که جلوی ما و حدود دو گروهان و تقریبا دویست نفر میشدند، دستهایشان را بالا بردند و گفتند... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «سید ناصر سیاهپوش» است که تقدیم حضورتان میشود.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید سید ناصر سیاهپوش، هیجدهم بهمن ۱۳۳۷ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش سید محمد و مادرش فاطمهبیگم نام داشت و دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ریاضی و پاسدار بود. این شهید بزرگوار دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ با سمت فرمانده گردان در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
محسن صباغ همرزم شهید سید ناصر سیاهپوش:
بچههای گروهان ما، همه ورزشکار و فعال بودند به خاطر همین در عملیات فتحالمبین قرار شد ما از بقیه گروهانها جلوتر حرکت کنیم. مسیر زیادی را طی کرده بودیم.
بچهها در حالی که یک دستشان اسلحه بود با دست دیگر ناهار میخوردند و آنقدر گرسنه بودند که معلوم نبود چه جوری غذا میخوردند و شهید سید ناصر سیاهپوش به شوخی به بچهها میگفت: بخورید، ولی مراقب باشید خودتان را با خوردن شهید نکنید.
تا اینکه صدای گلوله ناصر توی هوا پیچید، یک دفعه دیدیم نیروهایی که جلوی ما و حدود دو گروهان و تقریبا دویست نفر میشدند، دستهایشان را بالا بردند و گفتند: الدخیل الخمینی، الدخیل الخمینی و تازه ما متوجه شدیم که آنها نیروهای عراقی هستند.
همچنان به طرف هدف در حال حرکت بودیم که یک دفعه دیدیم تعداد زیادی نیرو جلوتر از ما در حال حرکت هستند، شهید سیاهپوش به من گفت این چه وضعی است، مگر قرار نبود که ما از همه گروهانها جلوتر باشیم، پس این نیروهایی که جلوی ما هستند از کجا آمدهاند؟.
ایشان در حالی که به من میگفت نیروها را سریعتر به جلو ببرم در همین حین و به نشانه اینکه ما داریم میآییم، نگران نباشید، یک تیر هوایی زد.
ما نیز بلافاصله موضع گرفتیم، شهید سیاهپوش به زبان عربی و فارسی با آنها حرف میزد و سر به سر آنها میگذاشت و چیزهایی میگفت که بچهها آنقدر خندیدند که دیگر نمیتوانستند حرکت کنند و سیاهپوش با اشاره به آنها گفت: کمربندهایتان را باز کنید، کفشهایتان را دربیاورید و اسلحههایتان را زمین بگذارید.
در نتیجه همه نیروهای عراقی که وحشت زده بودند تسلیم بچههای ما شدند و حدود ۲۰۰ اسلحه نیز به دست ما افتاد. چون ما در حال رسیدن به مقصد برای عملیات بودیم دویست نیروی اسیر را با دو نفر به عقب فرستادیم.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما