نوید شاهد- «چشمم که به بدنش افتاد جا خوردم. پر از جای زخم و ترکش بود. خودم تا آن موقع زخمی نشده بودم. خجالت کشیدم ...» ادامه این خاطره را از زبان همرزم شهید "سید علی‌اکبر حاج سیدجوادی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
چشمم که به بدنش افتاد جا خوردم!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید سید علی‌اکبر حاج سیدجوادی، بیست و سوم مهر ۱۳۴۲ در شهرستان قزوین به دنیا آمد، پدرش سیدحسن و مادرش صدیقه نام داشت و تا دوم متوسطه درس خواند. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳ با سمت فرمانده گردان ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. پیکر وی مدت‌ها در منطقه بر جا ماند، سال ۱۳۷۳ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد و او را سید مصطفی نیز می‌نامیدند.

چشمم که به بدنش افتاد جا خوردم!

سیدمحمد عبدحسینی از همرزمان شهید سید علی‌اکبر حاج سیدجوادی نقل می‌کند:
من خیلی شلوغ کار بودم. در سردشت با آقامصطفی رفتیم حمام. چشمم که به بدنش افتاد جا خوردم. پر از جای زخم و ترکش بود. خودم تا آن موقع زخمی نشده بودم. خجالت کشیدم.

پرسید چرا اینطور نگاه می‌کنی؟ گفتم آقا سید آدم شما را نگاه می‌کند شرمنده می‌شود. گفت نگران نباش. شما هم بدنت خونی می‌شود و ترکش می‌خوری. بعد از آن دیگر بیشتر مراقب رفتارم بودم. همان زخم‌ها اثرش را گذاشت.

نان‌های خشک می‌خورد

موقع صبحانه یک لیوان آب جلویش می‌گذاشت. نان‌های خشک و دوره نان را برمی‌داشت توی آب می‌زد و می‌خورد.

همین کارش باعث شد که سر سفره، اول یک نان می‌گذاشتیم تمام می‌شد و نان بعدی ... می‌خواستیم دوریزی نماند که نصیب آقا مصطفی شود.

سهم هندوانه ما را هم براساس نفرات بده

هندوانه توزیع کرده بودند. به هر دسته سه تا می‌دادند. ما توی کادر گردان نصف دسته هم نبودیم. سه تا هم برای ما آورده بودند. آقا مصطفی از مسئول تدارکات پرسید به دسته‌ها چند تا دادی؟ گفت: همین قدر.

سید گفت: ما که از دسته کمتریم. گفت: شما فرمانده‌اید. برایتان مهمان می‌آید. آقامصطفی زیربار نرفت. گفت سهم ما را هم براساس نفرات بده.

منبع: با چشمان باز(روایت‌هایی از زندگی و شهادت سید علی‌اکبر حاج‌ سید جوادی)

مادر شهید
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده