وصیت نامه شهید محمدرضا سهرابی
پدر جان! می دانم كه زحمت مرا خيلى كشيدي و من از زحماتى كه به شما داده ام ، بسيار خجل و شرمنده ام و از سختی ها یی كه براى تربيت من متحمل شدی، احساس حقارت می كنم. من پيش ما مديون هستم كه نتوانستم وظايف شرعى ام را - كه فرموده پيامبران است - ادا نمايم.
از مادرم می خواهم شيرى كه به من داده است، حلالم كند.
پدر جان ! مگر شما از امام حسين(ع) بالاتر هستي كه هفتاد و دو تن از ياران باوفايش را در راه اسلام داد و خانواده اش را به اسيرى بردند و در آخر ، جان خود را در اين راه گذاشت.
پدر جان! مبادا فكر كنى كه همه كارها می ماند. اين فكر را نكن! دنیا به درد نمی خورد، اسلام به درد می خورد . از برادرم می خواهم نمازش را به وقت بخواند و هر چه از اسلام به ذهنش می آيد، براى مردم بگويد.
برادر جان! از پدر و مادر نگه دارى كن و نگذار آنها ناراحت باشند. از خداوند می خواهم شما را در روز قيامت از شفاعت حسين (ع) دور نكند. اگر خيلى نياز شد ، برو و از اسلام دفاع كن.
پدر جان! اگر شهيد شدم ، خدا را شكر كن و بگو خدايا ! اين پسر را تو به من دادى و خودت بردى ، همه ما مال تو هستيم.
پدر جان ! لباسهايم را به فقرا بدهيد و موتورم را بفروشید و پولش را به جنگ زدگان بدهيد.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.