همه را به پیمودن راه شهدا سفارش می کنم
يکشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۱۲
محمدحسن گروسی، یکم آذر ۱۳۴۰، در روستای نظامآباد از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش هوشنگ (فوت۱۳۶۳) و مادرش مولود نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پا، شکم و دست، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است.
نوید شاهد قزوین:
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
وصیت نامه شهید محمدحسن گروسی
همه را به پیمودن راه شهدا سفارش می کنم
خداوندا! تو آگاهی که من برای یاری دین تو و به امر رهبرم برای نبرد با
کفار آمدم و این راه را با چشم باز انتخاب کردم و می دانم که بهترین مُردن،
شهادت در راه خداست.
ای مردم شهیدپرور! راه درست را -که راه حق است- انتخاب کنید و الّا مُردن
برای همه هست و چه بهتر که در راه خدا، این جان را هدیه نماییم.
به خود
بیایید و اسلام را طوری که هست، قبول داشته باشید.
انسان فقط برای خوردن و خوابیدن آفریده نشده است؛ بلکه برای مبارزه با
نَفْس خود و جهاد در راه خدا و احیای کلمه ی توحید و اطاعت از خداوند بزرگ
آفریده شده است.
به یاد بیاورید روزهای ننگین ستم شاهی را که از اسلام فقط
یک اسم باقی مانده بود و دیگر هیچ؛ ولی خداوند عنایتی کرد و رهبری از سلاله
ی پاکان برای ما فرستاد، تا ما را از جهل و نادانی رها کند و به راه سعادت
راهنمایی نماید و رشادت و شجاعت را به ما بیاموزد.
این را بدانید که خیر و
سعادت جامعه ی ما در گرو وجود پر برکت امام امت است؛ پس پشتیبان رهبر عزیز
باشید و امر او را اطاعت کنید و او را تنها نگذارید.
قضیه ی ما، جنگ بین اسلام و کفر و حق علیه باطل است؛ پس باید باطل و کفر را
از روی زمین برچید و به جای آن حکومت حق را حاکم ساخت و این کار عملی
نیست، مگر با اطاعت از رهبریْ اسلام شناس، عادل و صادق، که همانا امام
خمینی است و باید بگویم که راضی نیستم کسانی که با خط ولایت فقیه و امام
امت، خصومت و مخالفت دارند، در تشییع جنازه و مجالس ختم بنده شرکت کنند.
سردر مجلس ختم و خانه ام بنویسید: «هر که هست بر خمینی بدگمان/ حق ندارد پا
نهد در این مکان»، تا همه بدانند و بفهمند و باورشان بشود که خمینی حق است
و لاغیر.
مادر جان! از اینکه عمری را در کنار شما بودم و شما را آزرده خاطر کردم،
معذرت می خواهم و پوزش می طلبم و عاجزانه می خواهم مرا حلال کنی و برایم از
طرف خدا طلب بخشش و مغفرت نمایی و از خدا بخواهی شهادت مرا در راه خودش
قبول کند.
مادر جان! از شما انتظار دارم هر وقت خواستی برایم گریه کنی، به خاطر
مظلومیت آقا امام حسین(ع) و اهل بیتش گریه کن.
همسرم! امیدوارم با صبر و استقامت خود، مشت محکمی به دهان یاوه گویان شرق و
غرب و منافقین داخلی بکوبی و از اینکه من فدای اسلام و خدا شدم، ناراحت
نشوی.
از تو می خواهم پسرم و تنها یادگارم را به خوبی مواظبت و بزرگ کنی و
تحویل جامعه ی اسلامی بدهی، تا راه شهیدان اسلام را ادامه دهد.
از تو می
خواهم مرا حلال کنی؛ بعضی مواقع شما را ناراحت کردم! تو را به خدا سوگند،
از گناهانم درگذر، تا خدا هم گناهان مرا ببخشد.
از طرف من، از خانواده ات
طلب حلالیت نما.
خواهرهای گرامی و عزیزم! از شما می خواهم زینب(س) را الگوی خود قرار دهید و
بردبار و شکیبا باشید و از اینکه شهیدی تقدیم اسلام و خدا کردید، هیچ وقت
به حال غرور و بالیدن نباشید و از خدای بزرگ -به خاطر اینکه این لیاقت را
به شما داد تا از خانواده ی شما هم شهیدی قبول کند- سپاسگزار باشید و
همانطور که برای مادرم نوشتم، اگر سر مزارم می خواهید گریه کنید، طوری باشد
که سازنده باشد و -خدای نکرده- دشمن شاد نباشد.
البته شما را از گریه منع
نمی کنم؛ چرا که گریه بر شهید، شرکت در حماسه ی اوست.
...و اما خدمت برادرانم؛ از شما می خواهم راه مرا -که راه حسین(ع) است-
ادامه دهید و هیچگاه به دل خود سستی و تزلزل راه ندهید و سفارش می کنم
مواظب همه ی جوانب نَفْس خود و قویدل باشید، که خدا با پرهیزگاران و مسلمین
است.
نظر شما