افتخار کنید که فرزندی در راه خدا دادید
يکشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۴۳
علیاکبر یونسی، یکم تیر ۱۳۴۷، در روستای گرگین از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش قدمعلی، کشاورز بود و مادرش خانم ستاره نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. نوزدهم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پهلو، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
به گزارش نوید شاهد قزوین:
وصیت نامه شهید علی اکبر یونسی
افتخار کنید که فرزندی در راه خدا دادید
ما پاسداران اگر این لباس را به تن کردیم، به عشق شهادت و جهاد بوده است.
تا چند صباحى دیگر به میهمانى امام حسین(ع) خواهیم رفت و شما اى دریاى بی کران مسلمانان! از هیچ کس به جز خدا هراسى نداشته باشید.
اگر دنیا ما را محاصره اقتصادى کند، ما فرزند رمضانیم و پیشوایمان حضرت محمد(ص) و على(ع) است. اگر ما را محاصره ی نظامى کنند، ما فرزند مُحرَّمیم و پیشوایمان امام حسین(ع) است.
پدر و مادر عزیزم! من راهم را انتخاب کردم و خوب راهى است و من و برادران دیگر -که همه داوطلبانه براى اجراى دستور خدا، جهاد را در راه دین او انتخاب کردیم- بسیار خوشحال هستیم؛
اما مادرم! دلم شور می زند و عشق ملاقات حق را دارد و فکر مى کنم با شما روز قیامت پیش هم خواهیم بود.
مادر! ناراحت نشو و نگو فرزندم تنها بود و شهید شد و نگو ناکام بود.
به خود ببالید که شما هم فرزندى در راه خدا دادید و به این سعادت، افتخار کنید.
خواهرم! حجاب تو کوبنده تر از خون من است که در زمین هاى گرم جنوب یا سرماى کردستان و یا جاهاى دیگرِ سرزمین اسلام ریخته می شود.
...و از برادرانم مى خواهم راه مرا ادامه دهند و نگذارند اسلحه ی من روى زمین باقى بماند.
در ضمن اگر جنازه ی من نیامد، از دولت جمهورى اسلامى درخواست نکنید؛ بگذارید جنازه ی من در دشت و جبهه هاى اسلام باقى بماند تا خداوند از گناهانم درگذرد.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.تا چند صباحى دیگر به میهمانى امام حسین(ع) خواهیم رفت و شما اى دریاى بی کران مسلمانان! از هیچ کس به جز خدا هراسى نداشته باشید.
اگر دنیا ما را محاصره اقتصادى کند، ما فرزند رمضانیم و پیشوایمان حضرت محمد(ص) و على(ع) است. اگر ما را محاصره ی نظامى کنند، ما فرزند مُحرَّمیم و پیشوایمان امام حسین(ع) است.
پدر و مادر عزیزم! من راهم را انتخاب کردم و خوب راهى است و من و برادران دیگر -که همه داوطلبانه براى اجراى دستور خدا، جهاد را در راه دین او انتخاب کردیم- بسیار خوشحال هستیم؛
اما مادرم! دلم شور می زند و عشق ملاقات حق را دارد و فکر مى کنم با شما روز قیامت پیش هم خواهیم بود.
مادر! ناراحت نشو و نگو فرزندم تنها بود و شهید شد و نگو ناکام بود.
به خود ببالید که شما هم فرزندى در راه خدا دادید و به این سعادت، افتخار کنید.
خواهرم! حجاب تو کوبنده تر از خون من است که در زمین هاى گرم جنوب یا سرماى کردستان و یا جاهاى دیگرِ سرزمین اسلام ریخته می شود.
...و از برادرانم مى خواهم راه مرا ادامه دهند و نگذارند اسلحه ی من روى زمین باقى بماند.
در ضمن اگر جنازه ی من نیامد، از دولت جمهورى اسلامى درخواست نکنید؛ بگذارید جنازه ی من در دشت و جبهه هاى اسلام باقى بماند تا خداوند از گناهانم درگذرد.
نظر شما