آمبولانس واژگون شد
يکشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۲۹
علی تاجاحمدی تبریزی، بیستم آبان ۱۳۴۳، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش جلیل و مادرش فاطمه نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۲، در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت ترکش به ران و شکم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
به گزارش نوید شاهد قزوین:
آمبولانس واژگون شد
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
خاطرات شهید علی تاج احمدی به نقل از همرزمش علی سرباز
آمبولانس واژگون شد
کریم سرباز: با قطار عازم «اهواز» بودیم.رزمندگان در داخل قطار، شور و حال
وصفناپذیری داشتند.
پاسدار شهید «علی تاجاحمدی»، از هنرمندان نقاش، خطاط و فیلمبردار «سپاه پاسداران» هم، همراه ما بود. او جوانی با تقوا و با خدا بود.
بیست و یکم اردیبهشت ماه سال شصت و دو بود، که به خط مقدم جبهه در «پاسگاه زید» رسیدیم.
او از خوشحالی در پوست خود نمیگُنجید. از مواضع نیروهای خودی کلی فیلم و عکس گرفت. فردای آن روز ساعت شش صبح، بعد از خواندن نماز و دعای «ندبه»، به سوی خط مقدم حرکت کردیم.
«علی» مثل همیشه نبود. خیلی نورانی شده بود. بعد از این که از چند موقعیت رزمندگان عکس و فیلم گرفت، ناگهان یک گلولهی «خمپاره ۸۲» دشمن میان ما اصابت کرد و ایشان از ناحیهی سینه و سر مجروح شد.
«علی» با وضعیتی که داشت، فقط فریاد میزد: «یا مهدی! ادرکنی» و یا میگفت: «خداوندا! از سر تقصیرات من بگذر!»
من خودم را با هر زحمتی که بود به نزدیک جاده رساندم. یک آمبولانس از راه رسید و ما را سوار کرد.
آمبولانس حرکت کرد؛ اما متأسفانه در بین راه واژگون شد و ما مجدداً در جاده رها شدیم.
در همین حال، برادر «فصیحیرامندی» ـ که فرماندهی گُردان ما بود ـ از راه رسید و ما را به اورژانس رساند.
و سرانجام نیز «علی» بر اثر شدت جراحات وارده در بیمارستان به شهادت رسید.
پاسدار شهید «علی تاجاحمدی»، از هنرمندان نقاش، خطاط و فیلمبردار «سپاه پاسداران» هم، همراه ما بود. او جوانی با تقوا و با خدا بود.
بیست و یکم اردیبهشت ماه سال شصت و دو بود، که به خط مقدم جبهه در «پاسگاه زید» رسیدیم.
او از خوشحالی در پوست خود نمیگُنجید. از مواضع نیروهای خودی کلی فیلم و عکس گرفت. فردای آن روز ساعت شش صبح، بعد از خواندن نماز و دعای «ندبه»، به سوی خط مقدم حرکت کردیم.
«علی» مثل همیشه نبود. خیلی نورانی شده بود. بعد از این که از چند موقعیت رزمندگان عکس و فیلم گرفت، ناگهان یک گلولهی «خمپاره ۸۲» دشمن میان ما اصابت کرد و ایشان از ناحیهی سینه و سر مجروح شد.
«علی» با وضعیتی که داشت، فقط فریاد میزد: «یا مهدی! ادرکنی» و یا میگفت: «خداوندا! از سر تقصیرات من بگذر!»
من خودم را با هر زحمتی که بود به نزدیک جاده رساندم. یک آمبولانس از راه رسید و ما را سوار کرد.
آمبولانس حرکت کرد؛ اما متأسفانه در بین راه واژگون شد و ما مجدداً در جاده رها شدیم.
در همین حال، برادر «فصیحیرامندی» ـ که فرماندهی گُردان ما بود ـ از راه رسید و ما را به اورژانس رساند.
و سرانجام نیز «علی» بر اثر شدت جراحات وارده در بیمارستان به شهادت رسید.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
نظر شما