وصیت نامه شهید محسن رشوند آوه
محسن رشوند آوه، دهم فروردین ۱۳۳۸، در روستای آوه از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش مسیح‌الله، کشاورز بود و مادرش گل‌پسند نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پنجم خرداد ۱۳۶۱، در بانه بر اثر اصابت سهوی گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
به گزارش نوید شاهد قزوین:
وصیت نامه شهید محسن رشوند آوه

مرگ با عزّت را به حیات با ذلّت ترجیح می دهم

 شُکر خدا زنده ماندم و خیانت های از خدا بی خبران را دیدم و توانستم راه حق و باطل را بشناسم.
خدایا! به رضای تو راضیم؛ پس ای خدای مهربان! بر من مخلص توان رزم ده تا بتوانم دشمنان میهن عزیز خویش را نابود سازم.
حال زمان آن رسیده که بر مزدوران داخلی آمریکا (کومله، دمکرات، و فداییان) حمله بریم.
نمی دانم سرنوشتم چه خواهد شد؟
آیا من در راه خدا شهید خواهم شد؟
در هر صورت به آرزوی خود خواهم رسید.
...و اما پدر، مادر، خواهر و برادرانم! امروز ما مسؤول هستیم که امتی نمونه بسازیم.
ما باید امروز شاهد و نمونه و الگو باشیم برای آیندگان؛ همچنان که شهدای گذشته ما، امروز برای ما شاهد و الگو هستند.
پدر، مادر، خواهر و برادر! حرف زدن و خود را مسلمان دانستن، کافی نیست؛ اگر ما مسلمان هستیم و پیرو قرآن، رهبر و رسول اکرم(ص) و جانشینان بر حق او هستیم و دوست داریم اسلام عزیز همیشه پیروز و سربلند بماند و آرزو داریم روزی جزو اصحاب حسین(ع) باشیم و دوست داریم از مُقرَّبین درگاه خداوند باشیم، امروز روزی است که ابراهیم دورانمان و حسین زمانمان، ما را به همان راهی که آرزوی ما بوده و افسوس می خوردیم و حسرت آن را می کشیدیم- دعوت می کند و ما را به آن راه می خواند که راه خدا، انبیا و اولیا خدا بوده است.
وقتی آموزگار شهادت، این ابرمرد قیام، جهاد و شهادت، اسلام و جدش را در خطر می بیند، می گوید: ای شمشیرها! مرا دریابید و پاره پاره ام کنید.
زنده ماندن و ریختن خون من، منجر به زنده ماندن اسلام می شود.
...و امروز جوانان حزب اللهی و جوانان پیرو خط امام ما، همان شعار حسین(ع) را تکرار می کنند و می گویند: ای دشمنان قرآن، روحانیت و اسلام! اگر بناست با کُشته شدن ما راه امام و خط امام -که همان خط اسلام و خون و شهادت است- زنده بماند؛ پس ای تیر و فشنگ های دشمن! ما را دریابید که اسلام عزیز با ریختن خون ما جوانان جان می گیرد و زنده می شود و تجلی می یابد.
برای من شهادت افتخاری است که زنده ماندن را ننگ می دانم و مرگ سرخ -که همان شهادت است- برای فرزندان اسلام و پیروان امام، بهتر از زندگی ذلت بار و ننگین است.
امروز به عنوان فرزندی از فرزندان شما به دشمنان اسلام و قرآن و امام خمینی اعلام می کنم که راه ما، راه حسین(ع) است که می فرماید: من مرگ با سعادت را بر حیات با ذلت ترجیح می دهم.
امروز، همان روز است؛ شعار، همان شعار حسین(ع)ا ست، که دیگر ملت ایران زیر بار ظلم نمی رود و خانواده های شهدا از شهادت فرزندان خود خرسند هستند؛ چون می دانند فرزندان آنها برای احیای راه حسین(ع) شهید شده اند و خود هم عاشق حسین(ع) هستند.
من از خانواده عزیزم می خواهم کاری کنند که صبر و استقامتشان ضربه محکمی باشد بر دهان دشمنان اسلام؛ زیرا دشمنان ما از گریه و زاری شما خرسند می شوند و امید هر شهید، مقاومت خانواده آنهاست در برابر مصیبت هایی که بر والدینشان وارد می آید.
سلام؛ مادر! جان سلام به تو ای مادری که مرا پرورش دادی. من به تو درود می فرستم از این که مرا امروز به این حد رساندی که مثمر ثمر واقع شوم و عامل نجاتی برای اسلام و محرومین گردم و دشمنی برای ظالمان و دشمنان اسلام.
مادر جان! من خیلی تو را دوست داشتم؛ ولی دوست داشتن اسلام و امام مانع آن شده است که پیش شما بمانم و در زندگی مسؤول باشم.
مادر جان! این امیدواری را از شما دارم که در شهادت من گریه نکنید و برای من طلب عفو کنید.
ای پدر جان! برای ما خیلی زحمت و خیلی سختی و ناراحتی کشیدید. شما حاضرید سختی را تحمل کنید تا ما آرام و در آسایش باشیم. امیدوارم مرا ببخشی. این فرزند حقیر شما پیش شما خجل است؛ از خداوند برای او طلب عفو کنید.
...و اما برادران و خواهران عزیز! من شما را دوست دارم و امیدم از شما این است که شما برادران راه مرا دنبال کنید.
سلاح مرا در دست گیرید و اماممان را تنها نگذارید که امید تمامی مستضعفان است.
از خواهرانم نیز می خواهم زینب وار پیام همراه با خون مرا به گوش تمامی محرومین برسانند که پیروزی نزدیک است و وعده خداوند به زودی به کرسی خواهد نشست و مستضعفین وارثین زمین می شوند.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده