شهدای معلم – شهید محمود نوروزی
زندگینامه شهید محمود نوروزی
گاهی بر مزارم بیا و فاتحه ای نثار روحم نما
همسرم، ای آن که همیشه غمخوارم بودی و در مصایب و دشواری های زندگی، هم پایم
راه پیمودی و در غم و شادی هایم شریک بودی و ای آنکه با یک «بله گفتن» سر
سفره ی عقد، بار سنگین مسؤولیت همسری و مادری بر گردنت همیشه سنگینی می کند
و چه خوب هم این بار سنگین را تحمل کردی و از عهده اش برآمدی!
من -با وجود
این همه بزرگواری که تو در حقم کردی و شایدم از طرز رفتار و عقایدم
ناراحتی های زیادی کشیدی و به رویم نیاوردی- شرمگین هستم؛ ولی بدان که بر
همه ی آن ها واقف بودم و هستم.
وقتی انسان در محیطی زندگی می کند که -ناخواسته و بدون آنکه خودش آن راه را امتحان کرده باشد- بر او تأثیر می گذارد، تَرکَش مشکل است.
زری جان! از دخترم، فاطمه عزیزم -که می دانی چقدر دوستش دارم- مواظبت کن؛
می دانی که من دستم از این دنیای فانی کوتاه است و او بعد از خدای بزرگ، تو
را دارد و بس... او را خوب تربیت کن و راه و رسم زندگی اسلامی را به او
بیاموز؛ زیرا با مرگم، مسؤولیت سنگینی که داشتی تمام نمی شود، البته ممکن
است کم تر شود؛ ولی من می خواهم -با تمام مسؤولیتی که در قبال من و فرزندم
داشتی- سهم مرا هم به فرزندم اختصاص دهی و در به ثمر رساندنش کوشا باشی؛
(بهشت زیر پای مادران است!)
زهرای عزیز! همان طور که در کمال سادگی زندگی را با من گذراندی تا پایان
عُمْر نیز ساده زندگی کن و خداوند بزرگ را فراموش نکن و نماز و بقیه ی
عباداتت را به طور کامل انجام بده و مرا نیز فراموش نکن و گاهی به مزارم
سَر بزن و فاتحه ای نثار روحم نما.
دعای خیر همسرت بدرقه راه تو باد!
کسی که در تمام زندگی دوستَتْ داشت و تا پایان عُمْر هیچ وقت ذره ای از آن
کم نشد و هر لحظه هم زیادتر شد!
قربانت؛ همسرتْ محمود نوروزی
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.