وصیت نامه شهید منصور رئیسی‌میرزایی
منصور رئیسی‌میرزایی، پنجم تیر ۱۳۴۴، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش اصلان‌خان و مادرش طبابه‌خانم نام داشت. دانش‌آموز دوم متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم فروردین ۱۳۶۱، در شوش بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
به گزارش نوید شاهد قزوین:
وصیت نامه شهید منصور رئیسی‌میرزایی

همیشه در مقابل سخن حق، تسلیم باشید

با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایران، امام خمینى و درود بر امت حزب‏ الله و همیشه بیدار ایران؛ وصیت من این است که پیرو ولایت فقیه باشید و از آن تا سر حد جان دفاع کنید.
همیشه پیرو رهبرانى باشید که حق را مى‏ گویند اگر چه تلخ باشد و همیشه در مقابل سخن حق تسلیم باشید.
براى ما –شهیدان- گریه نکنید که خدا فرموده است: «و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون».
من، راهم را انتخاب کردم و از کُشته شدن در راه و هدف مقدسى که دارم، هیچ هراسى به دل راه نخواهم داد.
راه من، راه مسلمانان صدر اسلام، راه حسین(ع) و راه اصحاب حسین(ع) است.
انسان باید هدف داشته باشد؛ چون همه موجودات بسوى هدف مشخصى در حرکتند؛ پس نباید بى‏ هدف از دنیا برویم.
هدف ما الله است و باید راه و رسم زندگى مان را طبق دستوراتى که -به وسیله پیغمبران- برای ما فرستاده شده است، استوار کنیم.
دست از روحانیت و امام تان بر ندارید که این روحانیت بود اسلام را زنده نگه داشت.
اگر اسلام دست ملى‏ گرایان خاک پرست و لیبرال بود، تا به حال از بین رفته بود و هیچ اثرى از آن نبود.
بله! ما باید به نداى حسین(ع) پاسخ دهیم. امام حسین(ع) در روز عاشورا فریاد برآورد: «هل من ناصرٍ ینصرنى؟» آیا کسى هست مرا یارى کند؟
مگر او نمى‏ دانست که در میان همه کفار کسى نیست تا به او کمک کند؛ پس چرا این سخن را بر زبان آورد؟
این سخن را صرفاً به خاطر آن زمان بر زبان نیاورد؛ بلکه براى ما که در این قرن زندگى مى‏ کنیم و براى تمام اعصار و قرون و همه مردم بر زبان آورد، که بعد از من کسى هست که دین خدا را یارى کند؛ پس، مخاطب ما هستیم و باید به نداى حسین(ع) -آموزگار آزادى و عدالت و مظهر حق و حقیقت- پاسخ مثبت دهیم.
ما در عاشوراها مى‏ گفتیم: اى حسین(ع) اى کاش در صحراى کربلا بودیم و از تو پشتیبانى مى‏ کردیم و به یارى تو مى‏ آمدیم و در مقابل یزید مى ‏ایستادیم؛ حالا هم حسین(ع) است و هم کربلا و هم مبارزه.
باید آن چه که شعارش را مى‏ دادیم، عمل کنیم.
باید ما نشان دهیم که مقلد روح ‏الله هستیم. باید ثابت کنیم که پیروان راستین مکتب اسلام هستیم.
پیرو مکتب بودن تنها نماز خواندن و روزه گرفتن نیست.
ما نمى‏ گوییم که این ها را انجام ندهیم که صد در صد باید انجام دهیم؛ ولى باید در کنار آن مبارزه باشد.
مبارزه با جهل، مبارزه با نفس اماره، مبارزه با دشمن و مبارزه با بى‏ تفاوتى، که یکى از آن ها (مهم ترین هم هست) جدا شدن هر ملتى از بزرگانش می باشد.
مثلاً این که من بگویم: به من چه و آن بگوید: به من چه و آن دیگرى هم همین طور، نه! این دُرست نیست.
باید در جامعه امر به معروف و نهى از منکر باشد که یک وظیفه است.
انسان اگر دشمن درون را کُشت، دشمن خارجى کارى از پیش نمى‏ برد.
انسان مسلمان باید تا زنده است تلاش و کوشش کند و گر نه مى ‏گَندد.
انسان مسلمان، همیشه در تلاش است و کوشش، در هر مکان و زمانى که باشد برایش فرق نمى‏ کند.
خب، بس است؛ دیگر سرتان را درد نیاورم.
بعد از شهادتم این وصیت نامه را در مجلس ختمم بخوانید؛ این بدان جهت است که دشمنان اسلام بدانند، من چشم و گوش بسته به دیدار مرگ نرفته ‏ام؛ بلکه آگاهانه مرگ سرخ را برگزیده ‏ام تا اسلام و مکتبم را یارى کرده و به نداى امامم پاسخ مثبت داده باشم.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده