خانه رزمندگان، خیاطخانه زنان برای دوخت لباسهای کُردی بود
چهارشنبه, ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۵
نوید شاهد - «در خانه رزمندگان، پارچهها به صورت توپ از جنس و رنگهای مختلف خریداری میشد و توسط بانوان بومی منطقه که خیاط ماهر بودند برای لباسهای کُردی و محلی برش داده میشد، سپس من به همراه دیگر بانوان، پشت چرخهای خیاطی مینشستیم، مشغول خیاطی میشدیم و برای رزمندگان لباس میدوختیم ...» آنچه میخوانید بخشی از ناگفتههای جانباز "عزت قیصری" از نقش تاثیرگذار پشتیبانی و خدماتی زنان در دوران دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، دوران هشت سال دفاع مقدس شاهد گویای حضور همه جانبه و فعالانه زنان مسلمان ایرانی در صحنههای گوناگون دفاعی، رزمی، سیاسی، اجتماعی و حمایتی بوده است؛ زنانی که در راه آرمان و عقیده خویش حاضرند از عواطف و احساسات خود چشمپوشی کنند.
آنها در این دوران، نقشی ریشهدار و ارزشمند داشتهاند که از جمله آنها نقش پشتیبانی و خدماتی آنان و فراهم آوردن تدارکات لازم برای رزمندگان در جبهههای جنگ بوده که تبلور حماسهها و جلوههایی از ایثار بوده است.
از جمله این زنان عزت قیصری متولد شهرستان بیدزار از استان کردستان است، جانباز جنگ تحمیلی، رزمنده اسلام و از پیشگامان مبارز کُرد مسلمان است که خبرنگار نوید شاهد استان قزوین پای خاطرات این شیرزن که ساکن قزوین است، نشسته تا برایمان از نقش موثر زنان در هشت سال دفاع مقدس و ایثارگرهای آنها بگوید.
خودش میگوید: زمان جنگ تحمیلی در شهرستان بیدزار رسم نبود که دخترها به جبهه اعزام شوند، عیب میدانستند اما من تنها دختری بودم، که کاندید اعزام به جبهه بودم، مادرم راضی نبود میگفت در کردستان یکسره کشت و کشتار است، آنجا مناسب رفتن یک دختر جوان نیست.
وی ادامه میدهد: فامیلها و زنان همسایه من و مادرم را شماتت میکردند و اظهار میکردند مگر دختر به جبهه میرود ولی زخم زبانهای آنها اثری در من نداشت زیرا هدف بزرگی انتخاب کرده بودم و برای رسیدن به آن، هر گونه شماتتها را به جان میخریدم.
قیصری خاطرنشان میکند: در خانواده ما، به جزء من، برادرم که رزمنده و جانباز جنگ تحمیلی است از طرف جهاد سازندگی به مریوان ماموریت میرفت و در جبهه مریوان و روستاهای اطراف آن حضور مداوم داشت. او چند باری هم در کمین گروهکها گرفتار شده بود.
وی اضافه میکند: زمانی که من مریوان بودم برادرم گاهی به بیمارستان اللهاکبر مریوان میآمد، به من سر میزد که در آن غربت و تنهایی، که نیاز روحی به ایشان داشتم برایم آرامشبخش و لذتبخش بود.
قیصری بیان میکند: برادرم در بیمارستان برایم تعریف میکرد که با رفتن تو به مریوان، تا پیکر شهیدی وارد شهر میشود، مادر چادر سر میکند، دوان دوان خود را به اورژانس بیمارستان هفت تیر میرساند که مبادا پیکر دخترش باشد.
وی ادامه میدهد: برادرم همیشه به من تذکر میداد که به تنهایی و بدون اسلحه داخل شهر و مغازهها نشوم، به روستاها نروم میترسید که به دست کوملهها و آن از خدا بیخبران گرفتار شوم و مرا به اسارت دربیاورند و ننگ خانواده و طایفه شوم.
این جانباز بزرگوار با بیان اینکه غیرت در رگ و خون مردان کُرد میجوشد و تعصب حرف اول را بین آنها میزد، اظهار میکند: غیرت از نشانههای مردان کُرد است به همین دلیل اگر خانمی از خانواده آنها به اسارت ضد انقلابها در میآمد، این اسارت محرمانه میماند با کسی در میان نمیگذاشتند چون ننگ میدانستند.
وی ادامه میدهد: لذا در چنین شرایط سختی تصمیم گرفتم که به جبهه بروم و کمک حال رزمندگان باشم، در مریوان که بودم من علاوه بر کار کردن در اتاق عمل، رسیدگی به مجروحان، فعالیتهای دیگری هم داشتم، روزهایی که خبری از عملیات و بیماران نبود و کار مجروحان سبکتر بود، من از انجام فعالیتهای پشت جبهه مانند خیاطی کردن غافل نبودم.
قیصری ابراز میکند: در اوقات فراغتم گاهی بعدازظهرها به خانه رزمندگان، خانه وحدت میرفتم، خانهای که روبروی بیمارستان بود و فعالیتهای خیاطی در آن انجام میشد و قسمتهای دیگر آن، برای تهیه بستهبندی تدارک شده بود.
این جانباز بزرگوار اضافه میکند: در خانه رزمندگان، پارچهها به صورت توپ از جنس و رنگهای مختلف خریداری میشد و توسط بانوان بومی منطقه که خیاط ماهر بودند برای لباس کُردی و محلی برش داده میشد.
وی ادامه میدهد: من به همراه دیگر بانوان، پشت چرخهای خیاطی مینشستیم، مشغول خیاطی میشدیم و برای رزمندگان لباس کُردی، لباس راحتی و ملافه روبالش میدوختیم.
قیصری میگوید: به علت کمبود چرخ خیاطی، بعضی از بانوان فعال و بومی مریوانی مثل کژال، شرمین و روژان چرخ خیاطیهایشان را از منزل به آنجا آورده بودند و در همان جا خیاطی میکردند، همه انرژی و وقتمان را در کار خیاطی و بستهبندی صرف میکردیم و برخی از خانمها لباسهای زمستانی میبافتند.
این جانباز بزرگوار اضافه میکند: آن مقطع از جنگ، خیلی زیبا بود آن همدلی، مهربانی، خدمت خالصانه و از خودگذشتگی سابقه نداشت، بعد از دوخت و بستهبندیهای خوراکی و آماده کردن مربا و ترشیجات، همه این بستهبندیها را تحویل سپاه میدادیم آنها هم برای خط مقدم میفرستادند.
وی میگوید: در حین کار کردن در خانه رزمندگان، خواهران گاهی از خاطرات شهیدان و مجروحان از من سئوالاتی میپرسیدند، انگار آنان از شنیدن این خاطرات من لذت میبردند، غبطه میخوردند و با حسرت میگفتند کاش ما هم مثل شما پرستار بودیم، چون معتقد بودند آن صحنههایی که ما پرستاران میدیدیم و برایشان بازگو میکردیم این خاطرات هم برایشان تازگی داشت و هم دردناک بود.
قیصری بیان میکند: زنان به من میگفتند دیدن صحنههای مجروحیت، شهادت و مداوای آنها صبر و تحمل میخواهد شما چطور تحمل میکنید، اصلا چرا به جبهه آمدهاید، در جواب میگفتم به جبهه آمدم زیرا راهی که انتخاب کردم و در آن قدم برداشتم، بهترین راه است و هرگز از انتخاب آن ناراحت نیستم لذا خدمت در جبهه کردستان، از افتخارات همه عمرم محسوب میشود.
این جانباز بزرگوار با اشاره به نقش بینظیر زنان در دفاع مقدس ادامه میدهد: در این دوران، همه بانوان با یکدیگر بسیج میشدند و در پشت جبهه خودجوش کمک میکردند به نیت اینکه بتوانند امکانات لازم را برای خط مقدم آماده کنند به همین دلیل تهیه، آمادهسازی و بستهبندی آذوقه، دوخت لباس و کارهای پشتیبانی را انجام میدادند و به طور مرتب در جبهه کمکرسانی میکردند.
وی اضافه میکند: در آن دوران همدلی زیاد بود کسی به پول و دستمزد فکر نمیکرد، کمکها بدون هیچ چشمداشتی بود و فقط برای رضای خدا و عشق به اسلام، رهبر و رزمندگان کاری انجام میدادند، آخ، چه دورانی بود و چه فرهنگی در جامعه حاکم بود. یادش بخیر آن روزگاران و امروز همه ما به این فرهنگ نیاز داریم.
گفتوگو از زهرا محبی
نظر شما