پیام شهیدان را به گوش جهانیان برسانید
شنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۷
نوید شاهد - شهید "سیدعلیاکبر حاج سیدجوادی" در وصیتنامهاش مینویسد:«خواهرانم! شما هم زینب(س) زمان باشید، در راه خدا مبارزه کرده و زینبگونه پیام شهیدان را به گوش جهانیان برسانید و همیشه حجاب، عفت و پاکدامنی را سر لوحه زندگی خودتان قرار دهید ...»
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید سید علیاکبر حاج سیدجوادی، بیست و سوم مهر ۱۳۴۲ در شهرستان قزوین به دنیا آمد، پدرش سیدحسن و مادرش صدیقه نام داشت و تا دوم متوسطه درس خواند. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت، بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳ با سمت فرمانده گردان ۲۷ محمد رسولالله(ص) در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. پیکر وی مدتها در منطقه بر جا ماند، سال ۱۳۷۳ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد و او را سید مصطفی نیز مینامیدند.
متن وصیتنامه شهید سیدعلیاکبر حاج سیدجوادی:
من، براساس رسالت و مسئولیتی که حس مینمودم و این مسئولیت را خون شهدا و اسلام بر گردن من نهاده بود، در راه الله و برای پاسداری از انقلاب اسلامی که خون بهای هزاران کشته و مجروح است، به جبهه آمدم.
واقعاً جبهه زیباست و انسان در آن نور و معنویت را میبیند. بچهها حالاتشان بسیار معنوی و روحانی است و چهره، نگاه و رفتار و کردار آنان گویای این حرفهاست. این برادران در جبههها، عشق عجیبی به امام زمان(عج) دارند.
آنان میدانند که فرمانده اوست و ضمن دعا، تعجیل ظهورش را از خداوند طلب مینمایند. همچنین سلامت و طول عمر برای نایب برحقش، حضرت امام خمینی. و اینجاست که باید اذعان داشت این جنگ صرف نظر از خسارتهای مادیش نعمت بزرگی هم بوده که اینگونه تحول در جامعه ایجاد کرده است.
خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتبی میکنم که مکتب محمد(ص) و علی(ع) است. افتخار میکنم که عقیدهام اسلامی است و این اسلام است که به من میفهماند چگونه بیندیشم و چگونه فکر کرده، راهم را انتخاب کنم.
افتخار میکنیم که در راه عقیده، جهاد کردهایم
ما افتخارمان این است که در راه عقیده، جهاد کردهایم، به حقانیت آن کاملاً آگاهیم و این همان راهی است که ما را به پیروزی میرساند و با شهادت خود، اسلحهای مرگبار بر فرق دشمن فرود آورده، درخت اسلام را که برای سیراب شدن نیاز به خون دارد، سیراب نماییم.
وقتی اماممان ندای «هل من ناصر ینصرنی؟» را سر میدهد، بر ملت مسلمان واجب است لبیکگوی امام عزیز باشند. و من همیشه این امید را داشتم که این حدیث در مورد من هم نقل شود. آمدن من به جبهه منطبق بر این حدیث است که میفرماید: «من طلبنی وجدنی و من وجدنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتله و من قتله فعلی دیته فمن علی دیته فانا دیته».
من برای یافتن خدا به جبهه رفتم
آری! من برای یافتن خدا به جبهه رفتم تا او را بیابم، دوستش بدارم و عاشق او شوم تا شاید او هم عشق مرا بپذیرد و عاشق من شود تا شاید مرا بِکُشد و خون بهای مرا خود بپردازد که دیه من خودش است! چه سعادتی از این بالاتر که در این قفس تنگ و خالی، آرزوی من از خداوند رسیدن فرج و ظهور امام زمان (عج) است.
دیگر اینکه قدر این ابرمرد را بدانید و از بیانات گهربارش استفاده کنید که به راستی خداوند در این برهه از زمان حجت بسیار خوبی نصیب ما نموده است. قدر او را بدانیم که روز جزا در پیشگاه خداوند سرافکنده و شرمسار نباشیم.
همیشه پیرو خط امام باشید
آنچه وصیت من است، این است که همیشه پیرو خط امام باشید که اگر اینگونه باشد، هیچ خطری ما را تهدید نمیکند و با تمام وجود در انجام فرامین امام، کوشا باشید که تسلیم شدن و مطیع بودن به امر ولایتفقیه، تسلیم شدن به امرالله است.
امید من این است که امام، مرا مانند پاسداری برای اسلام بپذیرد و مورد قبولش واقع شوم و پیروی کردن از حجتالاسلام باریکبین، امام جمعه شهرمان را از یاد نبرید که اطاعت از او اطاعت از امام است. با تمام روحانی نماها و غیره مبارزه کنید که آنها دشمن اسلامند.
پدر و مادر عزیزم! دست شما را میبوسم که مرا چنین نیکو تربیت کردید و مرا به سوی خدا راهنمایی نمودید تا عاقبت به خیر شوم. مادر جان! قامتت را بلندکن و ندای «الله اکبر ـ خمینی رهبر» سر بِده و خوشحال باش. مبادا گریه کنید و اگر خواستید اشکی بریزید، برای شهدای کربلا گریه کنید.
از یاد و نام خدا غافل نشوید
مادر جان! چون کوه استقامت کن؛ از یاد و نام خدا غافل مباش و در راه دین خدا بکوش و خوشحال باش. پدر جان! درود بر تو که پسرت را چون اسماعیل(ع) به قربانگاه فرستادی و دیگر پیش جدمان سرشکسته نیستی؛ چون او راهی رفت که آنها رفتند و امیدوارم که شب اول قبر به پابوس آنها بروم.
ای مادر و پدر عزیز! من به شما افتخار میکنم که با پول حلالی که به دست آوردید، مرا تربیت کرده و به این سن رساندید. میدانم غم از دست دادن فرزند برای پدر و مادر سخت است؛ ولی مگر مرگ حسین(ع) برای زینب سخت نبود؟
مگر حسین(ع) شهید نشد تا دین زنده بماند؟ من هم از سرورم حسین(ع) درس مبارزه و شهادت را آموختهام و زندگی مادی نکبتبار است و نباید منتظر بود تا مرگ به سراغ آدمی بیاید و زندگی، کلاس درسی بیش نیست؛ پس چه بهتر که مرگ انسان، شهادت در راه خدا باشد.
پیام شهیدان را به گوش جهانیان برسانید
ولی خواهرانم! شما هم زینب(س) زمان باشید، در راه خدا مبارزه کرده و زینبگونه پیام شهیدان را به گوش جهانیان برسانید و همیشه حجاب، عفت و پاکدامنی را سر لوحه زندگی خودتان قرار دهید و فاطمهوار و زینبگونه زندگی و مبارزه کنید.
برادرم! راه خدا بهترین راههاست؛ پوینده این راه باش! در راه اعتلای اسلام عزیز کوشا و تمامی فرامین امام را با جان و دل پذیرا باش. زمان، زمان حسین(ع) و ایام، ایام عاشورا است.
پس از من اسلحه بر زمین افتادهام را بردارید
برادرم! پس از من اسلحه بر زمین افتادهام را برگیر و از اسلام و خون شهدا پاسداری کن. پدر، مادر و خانواده ی عزیزم! شما را خیلی دوست دارم و لیکن اسلام را بیش از شما! از شهادت مرا باکی نیست و به جایی میروم که ملکوتش نامند.
چه شیرین است لحظهای که گلوله دشمن قلب عاشقی را میشکافد و او را با شهد شیرین شهادت آشنا میکند. شهادت نقطه اوج و آرزوی هر انسانی است و این را خدا در قرآن فرموده است: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» (آل عمران/۱۶۹) سوگند به خدا، شهادت آرزوی من بوده است و عشق به شهادت بود که همیشه به مأموریت میرفتم.
دشمن باید بداند که امت ما، عاشقان شهادت هستند
دشمن باید بداند که امت ما، عاشقان شهادت هستند و تا دمار از روزگار مزدوران آمریکایی و صهیونیستی و کمونیستی و اطرافیان آنان، مانند حزب توده و سازمان منافقین، پیکاریهای اکثریت و اقلیت و انجمن و جنبش و روحانی نمایان خائن در نیاورند، از پای نخواهند نشست.
امپریالیسم آمریکا و کمونیسم شوروی و صهیونیسم اسرائیل، نابودی خود را به دست ایران میبینند، برای همین، صدام، این نوکر حلقه به گوش و دیگر ایادی را مسلح نموده تا به خیال خام خود جمهوری اسلامی را از بین ببرند.
آمریکا و شوروی و دیگر ایادی شرق و غرب از صدور انقلاب اسلامی ایران میترسند و وظیفه ما در این برهه از تاریخ سرنوشتساز، خون دادن است در راه پیروزی اسلام بر کفار و پیروی از خط امام و صدور انقلاب به کشورهایی که تحت استعمار ابرقدرتهاست.
وصیتم به تمامی برادران و ملت ایران: اطاعت از فرامین رهبر را واجب دانسته و دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن خود بدانید که دشمنان او، دشمن اسلامند و دوستان او دوستان اسلام.
در موقع دفن چشمهایم را باز بگذارید
وصیت دیگرم این است: در موقع دفن چشمهایم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند کورکورانه این راه را نرفتهام؛ بلکه بهترین راه را برای خود انتخاب کردهام و دستهایم را بیرون بگذارید تا راحتطلبان و دنیاپرستان از خدا بیخبر ببینند که در آخرت جز معنویت چیز دیگری به درد انسان نمیخورد و با خود چیز مادی نَبُردهام.
مشتهایم را گره کرده تا کافران و منافقین بدانند که جسم بیجانم نخواهد گذاشت حتی لحظهای آرامش به خود ببینند و در پایان به خداوند پناه میبَرم از درونی که سیر نشود؛ از نمازی که فراز نگیرد؛ از دلی که نهراسد؛ از دانشی که بیبهره باشد و از دعایی که شنیده نشود! خداوندا! اسلام و مسلمین را یاری ده و پیروزی را هرچه زودتر برای مسلمین نایل گردان.۱
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما