باید پاسدار خون من و دیگر شهدا باشید
شنبه, ۰۳ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۶
نوید شاهد – شهید "بختیار نوروزی" در وصیتنامهاش آورده است: «خواهرانم! مى خواهم زینبوار رفتار کنید که او پاسدار خون حسین(ع) بود. شما هم باید پاسدار خون من و دیگر شهدا باشید ...»
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید بختیار نوروزی، سوم آبان ۱۳۲۴ در روستای یزدرود از توابع شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش وجیهالله، راننده پایه یک بود و مادرش مهلقا نام داشت، تا سوم ابتدایی درس خواند، کارگر بود، سال ۱۳۴۸ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، بیست و سوم بهمن ۱۳۶۴ در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به پهلو شهید شد، مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش قرار دارد و برادرش شکرالله نیز به شهادت رسیده است.
متن وصیتنامه شهید بختیار نوروزى:
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام به امام زمان(عج) و درود بی کران بر امام امت، قلب تپنده تاریخ و با صلوات و رحمت بىپایان الهى بر شهیدان همیشه زنده انقلاب اسلامى و جنگ تحمیلى، به خصوص شهیدان مظلوم کردستان که در نبرد با کفر جهانى و مزدوران داخلى و خارجى در راه اعتلاى پرچم توحید در خون پاک خود غلطیدند و به لقاءالله رسیدند و با آرزوى پیروزى قریبالوقوع رزمندگان کفرستیز اسلام در جبهههاى حق علیه ظلمت و به امید زیارت قبر شش گوشه اباعبداللهالحسین(ع).
خدایا، معبودا، پروردگارا! از وقتى که چشم گشودم، خود را در میان گناه دیدم! بارالها! همواره خود را در میان معصیت یافتم. خدایا! معصیت کارم و افسرده و گریان؛ اما تو کریمى، غفورى و رحیمى؛
خدایا! وقتى به یاد گناهانم مىافتم، مىخواهم زمین دهان باز کند و مرا فرو بَرد؛ چون از نگاه کردن به مردم با ایمان، پاک باخته و ایثارگر شَرم دارم و از این کار میترسم و بر خود مىلرزم؛ مىترسم که مرا پیش شهدا محاکمه کنى و من نیز جوابى نداشته باشم تا بدهم... نمىدانم چگونه به صورت شهدا نگاه کنم؟!
اگر سپاه نبود، کشور هم نبود!
خدایا! هر آنچه در دل دارم، نمىتوانم بر زبان و بر کاغذ بیاورم. خدایا! همیشه نمک خوردم و نمکدان شکستم؛ ولی امیدوارم در ظِلِّ توجهات امام زمان(عج) همیشه مشغول خدمت به اسلام و مسلمین باشم.
در این موقعیت که سعادت آن را پیدا کردم تا در سپاه که امام فرمودند:«اگر سپاه نبود، کشور هم نبود!»- خدمت کنم، خیلى خوشحالم و امیدوارم از این موقعیت به نحو احسن استفاده کنم و خودم را
خداوند صابران را دوست دارد
هرچه بیشتر براى جانبازى و ایثارگرى آماده سازم و خوشحالم که خداوند مَنّان این توفیق را به من داد تا در این راه قدم نهم؛ راهى بدون هیچگونه تاریکى و ابهام، راهى راست، مستقیم و آشکار.
پدر و مادرم! خداوند شما را از اهل بهشت قرار داده، به شما صبر و اجر دهد و شما را روز قیامت روسفید گرداند.
همسرم! صبرکن؛ صبر در مقابل ناملایمات. خداوند صابران را دوست دارد و به آنان بشارت داده است؛ صبر از آنِ انسانهاى با ایمان است؛ پس چرا صبر نکنى؟... با بچههای مان مهربان باش!
باید پاسدار خون من و دیگر شهدا باشید
برادرانم! بدانید که خود مىدانم، این لحظاتْ لحظاتِ آخر عُمْرَم مىباشد و با دست خالى به سوى پروردگارم مىروم. از اینکه نتوانستم در دنیا توشهاى ذخیره کنم، بسیار ناراحتم؛
ولى برادران! چشم امیدم بعد از پروردگار به شماست... مرا از دعاى خیر خودتان محروم نسازید، که دعاهاى شما باعث آمرزش گناهانم مىشود؛ البته دعایى که توأم با عمل باشد.
و اما شما خواهرانم! مى خواهم زینبوار رفتار کنید که او پاسدار خون حسین(ع) بود... شما هم باید پاسدار خون من و دیگر شهدا باشید. برادرانم! حسینوار پاسدار خون شهدا، قرآن و اسلام و با کفار، سازشناپذیر باشید.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما