از دستگیری دانشآموزان توسط ساواکیها تا زدن گوشکوب بر سر تلویزیونها
شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۳۴
نوید شاهد – جانباز "محسن مهدیآبادی" ناگفتهها و خاطرات شیرینی از نقش دانشآموزان قزوینی در مبارزه با رژیم شاهنشاهی، حاکم بودن فضای خفقان در مدارس و حال و هوای مردم قزوین در لحظه ورود امام به میهن اسلامی را برایمان روایت میکند که در ادامه، مصاحبه خبرنگار نوید شاهد استان قزوین با این مبارز فعال انقلابی را بخوانید.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، محسن مهدیآبادی، متولد ۱۳۴۴، مداح اهلبیت (ع)، بازنشسته آموزش و پرورش و یکی از جانبازان ۳۵ درصد استان قزوین است که در روزهای اوج انقلاب اسلامی، سال ۵۷، دانشآموز ۱۴ ساله و در مدرسه راهنمایی محمد قزوینی واقع در خیابان پیغمبریه مشغول به تحصیل بوده است.
وی در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد استان قزوین از آن روزها برایمان میگوید: انقلاب که شروع شد، قشرهای مختلف جامعه در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت میکردند، دانشآموزان یکی از این قشرها بودند که دوشادوش مردم شعارهایی ضد شاه میدادند.
مهدیآبادی خاطرنشان میکند: این تظاهرات در قزوین با اوجگیری انقلاب اسلامی در مسجد النبی (ص)، مسجد بازار، خیابانهای منتهی به ولیعصر (عج)، خیابانهای سپه حوالی امامزاده حسین (ع) و مولوی برگزار میشد. مردم قزوین نیز برای مقابله با رژیم ستمشاهی آماده و هوشیار بودند تا با شنیدن پیام امام راحل به خیابانها بیایند و به فرمان ایشان لبیک بگویند.
این مبارز انقلابی اظهار میکند: در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی همه مردم حضور داشتند از پیر و جوان، زن و مرد، از جامعه دانشآموزی، پزشکان، معلمان، کارگری و حتی مادرانی که بچههای کوچک در بغلشان بود یا دستشان به دست آنها در کنار خودشان به این تظاهرات میآمدند. من هم در کنار خانواده و پدر و مادرم در این تظاهرات حضور داشتم.
مهدیآبادی با اشاره به اوج انقلاب در قزوین میگوید: هر فردی در هر سن و شغلی بود، سعی میکرد به رژیم طاغوت ضربه بزند، دانشآموزان از این امر مستثنی نبودند و با جلودار بودن دانشآموزان بزرگتر در تظاهراتهای کوچک و یا فعالیتهای محدودی که خودشان برنامهریزی میکردند حضور فعال داشتند.
وی خاطرنشان میکند: برخی بزرگترها مانند حجتالاسلاموالمسلمین شهید سید علیاکبر ابوترابی و حاج حسین اقا یزدانپناه شعارهایی را با همفکری یکدیگر طراحی و مطرح میکردند و در تظاهرات میگفتند دانشآموزان هم که در تظاهرات حضور داشتند این شعارها را یادداشت میکردند و در مدارس میگفتند.
تظاهرات دانشآموزان در مدرسه و دستگیری آنها توسط ساواکیها
این جانباز بزرگوار به خاطرات دانشآموزی خود اشاره میکند و میگوید: مدرسه محمد قزوینی تنها مدرسهای بود که به تازگی در آن استخر ساخته شده بود و پشت آن ساختمان پایگاه حکومت نظامی بود که رئیس آن سرتیپ معتمدی نام داشت، ماموران این پایگاه مشرف به مدرسه بودند، دانشآموزان را میدیدند و بر فعالیتهای آنها نظارت داشتند.
مهدیآبادی بیان میکند: در یکی از روزها، دانشآموزان برنامهریزی کردند علیه رژیم شاهنشاهی شعار دهند، لذا با توزیع اعلامیههای امام در داخل مدرسه، دانشآموزان دور همان استخر دور میزدند و شعارها میدادند، طوری که مدیر مدرسه که مرد میان سالی بود برای اینکه که ما را آرام کند چندین بار متوالی دور دانشآموزان دوید.
وی اضافه میکند: همان موقع که دانشآموزان شعارهایی مانند "مرگ بر شاه، درود بر خمینی"، "وای اگر خمینی اذن جهادم دهد" و "حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله" میدادند حواسشان نبود که ماموران پایگاه نظامی نظارگر رفتارشان هستند و مشغول فیلمبرداری و عکاسی از آنها هستند.
این معلم بازنشسته میافزاید: آن زمان، مدرسه ما دو شیفت بود و بعدازظهرها تا ساعت چهار و نیم فعالیت داشت، ولی خبری از زنگ آخر مدرسه برای آمدن به خانه نبود، زمستان بود، هوا به سمت تاریکی میرفت، ساعت ۵_ ۵ و نیم شد که زنگ را زدند.
وی ادامه میدهد: دانشآموزان موقع خروج از مدرسه، توسط ساواکیها چک میشدند، آنها عکسهایی به دست داشتند و چهره دانشآموزان را با آن مطابقت میدادند و هر دانشآموزی که جزو عکسها بود، جدا میکردند و برای بازجویی میبردند تا بفهمند که به قول خودشان با کدام خرابکارها ارتباط دارند.
این مبارز انقلابی بیان میکند: دانشآموزان متوجه شدند، آن زمان که شعار میدادند، ماموران نظامی از آنها عکس گرفتند، و زدن زنگ آخر را طول دادند تا عکسها چاپ شود و دانشآموزان را با آنها تطبیق دهند و بازداشت کنند.
مهدیآبادی ابراز میکند: نوبت من شد که از مدرسه خارج شوم، ابتدا ماموران نظامی گفتند صبر کن، ولی دوباره پشیمان شدند و گفتند برو. آن شب خدا خواست اتفاقی برای من نیفتاد. برخی از دوستانم گفتند که عکس شما نصفه چاپ شده بود به همین دلیل ماموران نتوانستند تشخیص دهند.
وی از دلهره والدین دانشآموزان میگوید: در آن روز، خیلی از پدر و مادرها نگران شده بودند از جمله پدر خدا بیامرز من که با دوچرخه به مدرسه آمده بود تا بفهمد من کجا ماندم و چرا دیر کردم و آمدن آنها باعث ترافیک شدن خیابانها شده بود.
این جانباز بزرگوار بیان میکند: دانشآموزانی که ماموران نظامی برای بازجویی برده و شکنجه و اذیت و بعد از مدتی آزاد کرده بودند، این عزیزان در دوران دفاع مقدس مانند شهیدان گنجی و شکیبزاده به شهادت رسیدند.
مهدیآبادی اظهار میکند: این اتفاق جزو شاخصترین، هیجانترین و شیرینترین خاطره دانشآموزان مدرسه محمد قزوینی است و هنوز هم بعد گذشت سالها از یادمان نرفته و هر بار که به خاطر میآوریم گویی که دیروز رخ داده و جوانتر میشویم.
تظاهرات دانشآموزان و حملهور شدن نیروهای نظامی
وی به یکی دیگر از خاطرات خود اشاره میکند و میگوید: یکی دیگر از تظاهرات دانشآموزان از مدرسه به سمت سینما ملت بود، اول خیابان فردوسی بود که دو ماشین شخصی نگه داشتند، ما هم در حال شعار دادن بودیم، یکدفعه نیروهای دیگری آمدند و به تظاهرکنندگان حملهور شدند، دانشآموزان هم از خیابان فردوسی نزدیک کوچه امیرامجد که البته آن موقع این کوچه نبود و هنوز این مناطق ساخته نشده بود، فرار کردند.
این معلم بازنشسته بیان میکند: حضور دانشآموزان در تظاهرات کنار خانوادهها مشخص، روشن و منسجم بود، آنها همانند مردم انقلابی دوست داشتند که ارزشهای دین در جامعه باشد، از ظلم و ستم خبری نباشد و همگان در سایه عدالت، آرامش، امنیت و به دور از زورگوییهای نظام طاغوت شاهنشاهی زندگی کنند.
مهدیآبادی ادامه میدهد:، ولی رژیم شاهنشاهی به شدت با این افکار مخالف بودند و اظهار میکردند که مردم باید به نماز و قرآن خواندنشان مشغول بوده و با سیاست کاری نداشته باشند؛ که طی مبارزههای مردم علیه طاغوت، انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) برپا شد تا دین جدا از سیاست نباشد.
فضای خفقان در مدارس حاکم بود
وی با اشاره به اینکه در زمان طاغوت، فضای خفقانی در مدارس حاکم بود، بیان میکند: به عنوان مثال بعضی از دانشآموزان که بیشتر از دیگران متوجه میشدند و میآمدند میگفتند فلان چیز را اختراع کردند، به جای تشویق کردن آنها بعد دو روز میدیدی خبری از آن نیست، ماموران نظامی کاری میکردند که آن دانشآموز در مدرسه پیدایش نشود، به زبان خودمان سرش را زیر آب میکردند.
مهدیآبادی ادامه میدهد: در جامعه نیز فضای خفقان طوری بود که اجازه نمیدادند که مردم دین را بشناسند، رشد معنوی و پیشرفت در زمینههای مختلف داشته باشند. سرانجام انقلاب مردم قزوین با حوادثی مانند ۷ دی حمله ارتش قبل انقلاب به چهار کودک و شهادت محمودیان اوج گرفت و به لطف خداوند پیروز شدند.
ماجرای ورود امام به میهن و زدن گوشکوب بر سر تلویزیونها
این جانباز بزرگوار با اشاره به ورود امام خمینی (ره) به میهن اسلامی گفت: در این روز مردم قزوین غرق شادی بودند، من در کنار خانواده خانه بودم، تا تلویزیون لحظه آمدن امام را نشان دهد، ولی تلویزیون به دلیل شیطنتهای رژیم شاهنشاهی مدام دچار مشکل فنی میشد البته بعدا درست شد، ولی برخیها از روی عصبانیت با گوشت کوپی که در خانه داشتند بر سر تلویزیون زده و داغان کرده بودند که نشان از عشق آنها به امام بود که تحمل نیامدنش را نداشتند.
این مبارز انقلابی اضافه میکند: آن موقع خیلی از مردم قزوین تلویزیون نداشتند لذا در خانههایی که تلویزیون بود، دور آن بیش از ۶۰ نفر نشسته بودند تا آمدن امام را تماشا کنند.
وی خاطرنشان میکند: نیروهای شاهنشاهی عمدا تلویزیون را دستکاری میکردند تا روحیه مردم تضعیف شود مردم هم در شب گذشته به رژیم با شعار دادن اعلام کرده بودند وای به حالت بختیار اگر فردا امام دیر بیاد. اینها خاطراتی است که وقتی یادمان میآید هنوز هم بعد از ۴۲ سال برایمان تازگی دارد و شیرین است.
مهدیآبادی با بیان اینکه به فرموده امام خمینی (ره)، انقلاب اسلامی به سادگی به دست نیامده بلکه با ریختن خون بسیار از شهدا و ایثارگران حاصل شده است، میگوید: به همین دلیل باید همه مسئولان و مردم قدر انقلاب را بدانند، هر سال در تثبیت و تحکیم آن همت کنند، همیشه در مسیر امام راحل و شهدا حرکت کنند، از رهبری تبعیت کنند تا این انقلاب تا ابد جاودان و ماندگار باشد و به دست صاحب اصلی آن امام زمان (عج) برسد.
* گفتگو از زهرا محبی
نظر شما