دین اسلام به کوری چشم اشرافیان همیشه پیروز است
چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۳
نوید شاهد - همزمان با سالروز شهادت "اسماعیل برزگر" در وصیتنامه این شهید بزرگوار میخوانیم: «بارها سرمایهداران و اشرافیان خواستهاند دین اسلام را از بین ببرند ولی به کوری چشمشان دین خدا همیشه پیروز بوده و آنها همیشه مأیوس شدهاند ...»
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید اسماعیل برزگر، یکم فروردین ۱۳۵۱ در روستای آبخوره از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد، پدرش حیدر، کشاورز بود و مادرش آسیه نام داشت و تا اول راهنمایی درس خواند. این شهید بزرگوار به عنوان پاسدار وظیفه خدمت میکرد، سیزدهم اسفند ۱۳۷۱ در پادگان مالکاشتر زنجان هنگام آموزش بر اثر انفجار نارنجک به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین قرار دارد.
متن وصیتنامه شهید اسماعیل برزگر:
در حالی که سه سال از پایان جنگ تحمیلی میگذرد و مزدوران بعثی با آن همه جنایات از خاک کشور عزیزمان بیرون رانده شدهاند، به خدمت مقدس سربازی اعزام شدم؛ البته، این یکی از آرزوهای همیشگی من بود، که روزی بتوانم سرباز اسلام شوم و در راه خدا بجنگم.
بارها به «سپاه» و «بسیج» مراجعه نمودم؛ ولی به دلایلی نتوانستم به جبهه بروم، تا اینکه در سال ۶۹ به سربازی رفتم. سرباز در این دوره، سرباز اسلام است. به این راه با دید کافی نگریسته و خودم انتخاب کردم. راهی که پیامبران و امامان ما انتخاب کرده بودند؛ یعنی راه جنگیدن در راه «الله» و «جهاد» برای احیای دین خدا.
دینی که هزار و چهار صد سال از ظهور آن میگذرد و بارها سرمایهداران و اشرافیان خواستهاند که این دین را از بین ببرند، ولی به کوری چشمشان، همیشه مأیوس شدهاند و دین خدا همیشه پیروز است، افتخار میکنم که من هم یکی از سربازان الله باشم.
سلام به تو ای پدر گرامیام!ای امیدم، ای کسی که همه هستیات را در راه خوب زیستن من فدا میکردی! حال که من به سن بلوغ رسیدهام و باید عصای پیری دست تو باشم، تقدیر الهی چنین شد، که برای انجام وظیفه به خدمت سربازی اعزام شوم.
گرچه هیچ زمانی نتوانستم موجب رضای تو باشم؛ ولی از تو میخواهم مرا ببخشی و همیشه حامی اسلام و مظلومان و پیرو امام باشی.
متن وصیتنامه شهید اسماعیل برزگر:
در حالی که سه سال از پایان جنگ تحمیلی میگذرد و مزدوران بعثی با آن همه جنایات از خاک کشور عزیزمان بیرون رانده شدهاند، به خدمت مقدس سربازی اعزام شدم؛ البته، این یکی از آرزوهای همیشگی من بود، که روزی بتوانم سرباز اسلام شوم و در راه خدا بجنگم.
بارها به «سپاه» و «بسیج» مراجعه نمودم؛ ولی به دلایلی نتوانستم به جبهه بروم، تا اینکه در سال ۶۹ به سربازی رفتم. سرباز در این دوره، سرباز اسلام است. به این راه با دید کافی نگریسته و خودم انتخاب کردم. راهی که پیامبران و امامان ما انتخاب کرده بودند؛ یعنی راه جنگیدن در راه «الله» و «جهاد» برای احیای دین خدا.
دینی که هزار و چهار صد سال از ظهور آن میگذرد و بارها سرمایهداران و اشرافیان خواستهاند که این دین را از بین ببرند، ولی به کوری چشمشان، همیشه مأیوس شدهاند و دین خدا همیشه پیروز است، افتخار میکنم که من هم یکی از سربازان الله باشم.
سلام به تو ای پدر گرامیام!ای امیدم، ای کسی که همه هستیات را در راه خوب زیستن من فدا میکردی! حال که من به سن بلوغ رسیدهام و باید عصای پیری دست تو باشم، تقدیر الهی چنین شد، که برای انجام وظیفه به خدمت سربازی اعزام شوم.
گرچه هیچ زمانی نتوانستم موجب رضای تو باشم؛ ولی از تو میخواهم مرا ببخشی و همیشه حامی اسلام و مظلومان و پیرو امام باشی.
ای مادر عزیز، ای همه هستیام،ای عزیزی که وجود ناچیز من فقط به اسم شیرین تو زنده است و ای کسی که شبهای درازی را نخوابیدی و بالای سرم نشستی تا من در آسایش باشم! بر تو درود و سلام میفرستم و امیدوارم مرا ببخشید.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
نظر شما