مادرم اگر شهید شدم، با دست پخت خوبت، شیرینی بپز و پخش کن!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید حمید علیپورمقدم، بیست و دوم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۹ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش رضا و مادرش ملکیجان نام داشت و تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، بیست و سوم دی ماه سال ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به بازو شهید شد و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. وی را نقلساز نیز مینامیدند.
متن وصیتنامه شهید «حمید علیپورمقدم»:
پدر و مادر عزیزم! نمیدانم برای شما چه بگویم؛ ولی این را میدانم که دِین فرزندیام را نسبت به شما ادا نکردم؛ اما مرا ببخشید. من برای دفاع از اسلام به جبهه آمدم، تا مقابل دوستان، پسرخالهها، خالهها و خانوادههای شهدا خجالت نکشم، شما هم خجالت نکشیدف اگر خدا قبول کرد و از شما پرسیدند: «چه حقی از این انقلاب دارید؟» بگویید: «حمید ما هم عازم جبهه شد و حمید ما هم شهید شد!» خدا کند ما هم به شهادت برسیم، که انشاءالله میرسیم.
آنقدر در جبههها صبر کردم، که به شهادت برسم؛ آخر، من از خانواده شهدا خجالت میکشم که سالم به خانه بیایم! هر وقت اسم مرخصی و پایانی میآمد، من میگریستم. میگفتم: «من چطور سرم را جلوی خانواده شهدا بلند کنم؟ وقتی خانواده اسرا میگویند بچههای ما چه شدند، من چه جوابی بدهم؟ بگویم من سالم آمدم؟ اسلام پیروز شد و من سالم آمدم و بعد هم اسم خود را رزمنده اسلام بگذارم؟.
پدر و مادر عزیزم! برای من ناراحت نباشید. مادر جان! اگر شهید شدم، با دست پخت خوبت، در چهلم و سالگرد من شیرینی بپزید و پخش کنید. موقعی که جنازه مرا آوردند، شیرینی پخش کنید تا دشمنان اسلام خوشحال نشوند. برای من طبق چراغ نزنید، نمیخواهم عکسها و پوسترهایم را زیاد چاپ کنید. دلم میخواهد گمنام باشم؛ مثل بعضی از شهدا.
پدر و مادر عزیزم! شهادت برایم مثل ازدواج میماند. موقعی که شب حمله فرا میرسد، مثل این میماند که به مجلس «شیرینی خوران» میرویم. شب عملیات، خانواده من، دوستان، پیامبران و امامان همه هستند و موقعی که به شهادت میرسم، آن شب، شب ازدواج و شب عروسی من است، که همه آمدهاند.