روایتی خواندنی از بانوی جانباز و مادر شهید «احمد بیگداشتی»؛
مادر شهید «احمد بیگداشتی»، گفت: 21 روز از آغاز سال 1367 می گذشت. طبیعت سرخوش و مغرور از تولدی دوباره جلوگیری می کرد که خبر تولدی تازه را برایم آوردند پسر بزرگم در جبهه های نبرد حق علیه باطل به شهادت رسیده بود.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، مادران شهدا شاهداني بي ‌‌ادعا هستند كه با الهام از مكتب حضرت زهرا (س) با خدا معامله كردندو فرزندانشان را در راه حق و حقيقت راهي جبهه هاي نبرد با كفر كردند، چنين مادراني مقام و جايگاهي ارزشمند نزد خدا دارند.

شنیدن خبر شهادت احمد، برایم تولدی تازه بود

در همین راستا و به مناسبت سالروز ولادت حضرت زهرا (س)، روایتی خواندنی از مادر شهید «احمد بیگداشتی» را در ادامه تقدیم مخاطبان ارجمند می کنیم.

حملات هوایی و موشکی دشمن به مناطق مسکونی و شهرهای مرزی شدت گرفته بود و ما برای در امان ماندن از این حملات به یکی از روستاهای اطراف اسلام آباد غرب رفته بودیم. 21 روز از آغاز سال 1367 می گذشت. طبیعت سرخوش و مغرور از تولید دوباره جلوگیری می کرد که خبر تولدی تازه را برایم آوردند پسر بزرگم در جبهه های نبرد حق علیه باطل به شهادت رسیده بود.

با چند تن از اقوام آماده شدیم و خودمان را به اسلام آباد غرب رساندیم. بعد از ظهر بود و ما باید در بیمارستان امام خمینی ( ره ) شهر اسلام آباد غرب پیکر شهید را تحویل می گرفتیم.

برای شناسایی و تحویل گرفتن پیکر فرزندم به همراه دو جوان دیگر وارد سرد خانه شدیم. برای یک لحظه احمد را دیدم که غرق خون، اما آرام و خندان در میان بقیه ی شهدا آرمیده بود. ناگهان انفجاری مهیب مرا از زمین بلند کرد و محکم به دیوار سرد خانه کوبید. همه جا ویران شده بود بمب درست به بیمارستان اصابت کرده بود و آن دو جوانی که همراه من بودند به شهادت رسیدند. هنوز مات و مبهوت شهادت فرزندم بودم. پس از اینکه وضعیت به حالت عادی برگشت و اوضاع آرام شد، شهید را تحویل گرفته و به خاک سپردیم.

کم کم احساس کردم گوش هایم سنگین شده و صداها را نمی شنوم. ابتدا فکر کردم که به خاطر شهادت فرزندم عصبی شده و موضوع مربوط به این اتفاق است اما پس از مراسم شهادت احمد، اوضاع دیگر برایم قابل تحمل نبود، تقریباً هیچ صدایی را نمی شنیدم. انگار در سرم طبل می کوبیدند.از سوی دیگر به شدت کم تحمل و عصبی شده بودم.به دکتر که مراجعه کردممتوجه شدم در اثر موج انفجار پرده ی گوشهایم پاره شده است. به هر حال با مراجعات مکرر به پزشک، گوش سمت چپم 40 درصد شنوایی را به دست آورد. اما شنوایی گوش سمت راستم به دلیل نداشتن پرده، عفونت کرده و سیاه شد. در سال 1375 بخشی از استخوان سیاه شده را تراشیدند که بتوانند پرده ی مصنوعی در آن قرار دهند که متأسفانه به علت ناموفق بودن عمل جراحی نتوانستم از پرده مصنوعی استفاده کنم و همچنان با 40 درصد شنوایی در یک گوش زندگی را ادامه می دهم.

انتهای پیام/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده