بدانید و آگاه باشید تا فریب نخوریم
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «غلامحسن اکبریزیارانی»، ششم تیر ماه سال ۱۳۳۲، در زیاران از توابع شهرستان آبیک قزوین به دنیا آمد، پدرش خان بابا و مادرش طاووس نام داشت، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند، متاهل و دارای دو دختر و یک پسر بود. این شهید بزرگوار به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت، بیست و یکم فروردین سال ۱۳۶۶، در عملیات کربلای ۸ در شلمچه به اسارت نیروهای دشمن درآمده و در روز بیست و سوم فروردین سال ۱۳۶۶ به شهادت رسیده ود ر قبرستان الکرخ عراق دفن و سپس پیکر مطهرش به ایران منتقل و نهم مرداد ۱۳۸۱ در زادگاهش به خاک سپرده شد.
متن وصیتنامه شهید غلامحسن اکبریزیارانی:
شما میدانید عراق کشوری مسلمان است. آنان به کشوری حملهور شدهاند که این کشور با ظلم و جهل و بیحجابی جنگیده است. روزی کوفیان برای کشتن فرزند رسول الله(ص) به کربلا رفتند و امروز هم به ایران آمدهاند. در آن زمان یاران حسین(ع) اندک بودند؛ ولی امروز، فرزند حسین(ع) یاران باوفای زیادی دارد.
ای مردم! بدانید و آگاه باشید! آنهایی که به امام حسین(ع) حمله کردند و ادعای مسلمانی داشتند، همین ملتهای بیدین بودند و آنها که حضرت مسلم(ع) را شهید کردند، همین کوفیان ناپاک بودند. نگویید کفار به امام حسین(ع) حمله کردند؛ آن روز هم، آنها دَم از اسلام می زدند و امروز هم که به فرزند فاطمه(س) امام امت و به مملکت ما شیعیان حملهور شدهاند، باز هم دَم از اسلام میزنند.
بدانید و آگاه باشید! نباید فریب بخوریم. به یاد بیاورید قبل از ورود امام به ایران، چگونه بیحجابی و بیعفّتی، بیبندوباری و شرابخواری در این مملکت رایج بود. این آیت حق آمد و بر دهان همه کثافات زد و آنها را نابود کرد. هم طاغوتیان نابود شده یا فرار کردند و هم روشنایی و نور آمد و تاریکیها و بیدینیها رفتند؛ پس بدانید که او دشمن بیدینها و بیحجابها و بی بندوبارها است.
و او امروز می گوید: «هل من ناصر ینصرنی؟» به این کربلا بیایید و دین خدا را یاری کنید و فقط برایش گریه نکنید؛ بلکه عملاً نشان دهید که به راستی برایش اگر در کربلا بودید، گریه می کردید. من به یاد حسین(ع) و یارانش به این سفر رفتم؛ رفتهام تا به فرزند حسین(ع) یاری رسانم.
رفتهام تا نور پاک حضرت مهدی را ببینم. رفتهام که نشان دهم که من یار امام حسین(ع) بودهام. من رفتهام تا ثابت کنم واقعاً امت حسینی بوده، در حقیقت سینه زن بودهام. رفتهام تا طومار ظلم و تجاوز و بیبندوباری و ستمکاری را از بین ببرم. رفتهام تا بگویم من منتظر دیدن آقا امام زمان(عج) هستم و در رکابش دلیرانه میجنگم و گفتهام، که امام امت، خمینی بتشکن، آن پیر جماران، فرزند فاطمه(س) و فرزند امام حسین(ع) است، بر همین باور هستم که دیگر نگذارم که کفر بیاید تا روشنی را نابود کند.
من این را میدانم که همه خواهیم مُرد، چه دیر یا زود؛ ولی این را میگویم: حال که عاقبت انسانی مرگ است، پس من مرگ با عزّت و مرگ در دفاع از دین و مرگ سرخ حسینی را انتخاب کردهام و میروم تا دشمن بعثیِ کافر و بیدین را شکسته و انتقام خون برادرانم را و انتقام خون حسین(ع) و یاران و فرزندانش را بگیرم. اگر در این راه شهید شدم، که سعادتی خداوند نصیب من کرده است؛ ولی هدف من برقراری حکومت اسلامی و نابودکردن ظلم و ستم است.