پنجشنبه, ۱۵ شهريور ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۳۲
شهید در منطقه به «جعفرخان» معروف بود و به عنوان فرمانده‌ای گره‌گشا، کسی بود که در عرصه هشت سال دفاع مقدس هم نقش‌آفرین بود و حتی در آن دوران از دلاورمردانی بود که از اروندرود عبور کرد.

شهید «جعفرخان»، فرمانده‌ای گره گشا و شیرمرد ارتفاعات جاسوسان بود

به گزارش نوید شاهد استان قزوین و به نقل از خبرگزاری بسیج، سال‌ها از غائله کردستان گذشت تا اینکه گروهک منحرف پژاک خواست عرض اندامی بکند. این بار سردشت، ارتفاعات جاسوسان، تابستان ۹۰. به خاطر خواهیم سپرد برای همیشه؛ ارتفاعات جاسوسان و شهدای یگان صابرین و شهریور ۹۰. یگان صابرین که سلام خدا بر مدافعان و فاتحان قله جاسوسان باد، پس از نبردی سخت به پیروزی بر گروهک تروریستی پژاک دست یافتند و مکان شهادت این شهید بزرگوار مزین به نامش «جعفرخان» گردید.

شهید محمد جعفرخانی متولد مهر ماه سال ۱۳۴۴ بود. در منطقه به «جعفرخان» معروف بود و به عنوان فرمانده‌ای گره‌گشا، کسی بود که در عرصه هشت سال دفاع مقدس هم نقش آفرین بود و حتی در آن دوران از دلاور مردانی بود که از اروند رود عبور کرد.

جعفرخان کسی بود که در منطقه شیخ محمد، شلمچه، خیبر و ... در نقاطی که کسی انتظار نداشت، دلاورانه حاضر می‌شد و آن روز‌ها نیز با این سن و سال تکاوری نبود که تنها لباس تکاوری پوشیده باشد بلکه فرماندهی بود که با ایمان و افتخار سرافرازانه در میدان دفاع از نظام و انقلاب حرکت کرد و در درگیری با نیرو‌های تروریستی به شهادت رسید.


آنچه هم‌رزمان و اطرافیانش می‌گویند این است؛ جعفرخان در روز‌های آخر از هر چیزی که تعلق خاطر به دنیا و پست و مقام باشد پرهیز می‌نمود یعنی مثل دیگران بیل دست می‌گرفت و سنگر درست می‌کرد، به سنگر دیگر گردان‌ها سر می‌زد، با بچه هایشان شوخی می‌کرد و سر به سر می‌گذاشت. عملیات در ساعت ۴ صبح ۱۳ شهریور سال ۹۰ آغاز شد و نیرو‌ها بیشتر از حد تعیین شده پیشروی کردند به طوری که صدای نفس کشیدن نیرو‌های پژاک هم شنیده می‌شد.

جعفرخان به ویژه به کسانی که دوربین مخصوص داشتند گفت هر کسی را دیدید، اختیار آتش دارید. بالاخره عملیات آغاز شد. جعفرخان در کوه نیرو‌ها را پخش نمود و مدام فریاد می‌زد که یا حسین و یا زهرا بگویید و بالا بروید. جعفرخان به سمت یک سنگر پژاک می‌رود که متاسفانه آن سنگر با مواد منفجره و ریموت مجهز شده بود و ناگهان با یک انفجار جعفرخان از ناحیه پا مجروح می‌شود.

جعفرخان خودش را در سنگر می‌کشد و پاهایش را برای اینکه موجب تضعیف روحیه بچه‌ها نشود، جمع می‌کند(مثل دو زانو نشستن) بعد به بچه اشاره می‌کند و می‌گوید؛ (آماشالله بیا بالا، برید جلو داد بزنید یا حسین(ع) و یازهرا(ع) بگوید و ضمن اینکه تیراندازی می‌کرد بچه‌ها را به جلو رفتن تشویق می‌کرد.

یکی از امدادگر‌ها که بالای سر جعفرخان می‌رسد و می‌فهمد جعفرخان زخمی شده می‌گوید؛ بیایید برویم پائین. جعفرخان می‌گوید نه من چیزیم نیست برو بالا تا بالای ارتفاع ۳ متر بیشتر نمونده برو بالا. این امدادگر می‌گوید بالای ارتفاع که رفتم شنیدم شهید علی بریهی با حالت گریه و ناله و ناراحتی می‌گوید: جعفر خان... بیا خودم می‌برمت پائین... تورو خدا جعفرخان ... ناگهان با یک خمپاره صدای جعفرخان و شهید بریهی دیگر شنیده نمی‌شود. جعفر خان حدود ساعت ۴:۴۵ تا ۵ صبح ۲ متر پائین‌تر از کانال و غار کوه جاسوسان به آرزوی خودشان می‌رسند و به درجه رفیع شهادت نائل می‌شوند.

جعفر خان شهیدی است که در سه متری؟! تونل تروریست‌ها به شهادت رسید، تروریست‌هایی که به لحاظ تجهیزات و دستگاه‌های ارتباطی از سوی آمریکا مجهز شده بودند.

یگان صابرین که سلام خدا بر مدافعان و فاتحان قله جاسوسان باد، پس از نبردی سخت به پیروزی بر گروهک تروریستی پژاک دست یافتند و مکان شهادت این شهید بزرگوار مزین به نامش «جعفرخان» گردید.

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده